KHAMENEI.IR گزیده صوتی بیانات رهبر انقلاب در روز میلاد پیامبر(ص) و بیانات در دیدار مسئولان نظام را منتشر کرد.
به گزارش گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، پایگاه حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، گزیده صوتی بیانات رهبر معظم انقلاب شامل بیانات معظم له در روز میلاد پیامبر اکرم(ص) به همراه بیانات ایشان در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی در دهم بهمن سال 1391 را بازنشر کرد.
سخنان رهبر معظم انقلاب را که در این صوت می شنوید به شرح زیر است:
بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیعالاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابیعبداللّه جعفربنمحمدالصّادق ولادت یافتهاند و ولادت پیغمبر سرآغاز همهی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است. ما که اسلام را وسیلهی سعادت بشر و راه نجات انسان میدانیم، این موهبت الهی مترتب بر وجود مبارک پیغمبر است که در این ماه اتفاق افتاد. حقیقتاً باید این میلاد عظیم را مبدأ همهی برکاتی دانست که خدای متعال جامعهی بشری را، امت اسلامی را، پیروان حقیقت را به آن سرافراز کرده است.(بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی در 17 ربیع الاول 1434 )
قراین نشان می دهد که مأمون پیش از اقدام قطعی خود برای به شهادت رساندن امام به کارهای دیگری دست زده است که شاید بتواند این آخرین علاج را آسانتر به کار برد، شایعه پراکنی و نقل سخنان دروغ از قول امام از جمله این تدابیر است.
گروه فرهنگی مشرق - هنگامی که موسی بن جعفر پس از سال ها حبس در زندان هارونی مسموم و شهید شد، در قلمرو وسیع سلطنت عباسی، اختناقی کامل حکم فرما بود. در آن فضای گرفته که به گفته یکی از یاران علی بن موسی(ع): «از شمشیر هارون خون می چکید» (الکافی، ج 8، ص 257)، بزرگ ترین هنر امام معصوم و بزرگوار ما آن بود که توانست درخت تشیّع را از گزند توفانِ حادثه به سلامت بدارد و از پراکندگی و دل سردی یارانِ پدر بزرگوار مانع شود. با شیوه تقیّه آمیزِ شگفت آوری جان خود را که محور و روح جمعیت شیعیان بود حفظ کرد و در دوران قدرت مقتدرین خلفای بنی عباس و در دوران استقرار و ثبات کامل آن رژیم، مبارزات عمیق امامت را ادامه داد. تاریخ نتوانسته است ترسیم روشنی از دوران ده ساله زندگی امام هشتم در زمان هارون و بعد از او در دوران پنج ساله جنگ های داخلی میان خراسان و بغداد به ما ارائه کند، اما به تدبّر می توان فهمید که امام هشتم در این دوران همان مبارزه درازمدت اهل بیت را که در همه اعصارِ بعد از عاشورا استمرار داشته، با همان جهت گیری و همان اهداف ادامه می داده است.
هنگامی که مأمون در سال صد و نود و هشت از جنگِ قدرت با امین فراغت یافت و خلافت بی منازع را به چنگ آورد، یکی از اولین تدابیر او حل مشکل علویان و مبارزات تشیع بود. او برای این منظور، تجربه همه خلفای سلفِ خود را پیش چشم داشت. تجربه ای که نمایشگر قدرت و وسعت و عمق روزافزون آن نهضت و ناتوانی دستگاه های قدرت از ریشه کن کردن و حتی متوقف و محدود کردن آن بود. او می دید که سَطوَت و حشمت هارونی حتی با به بند کشیدن طولانی و بالاخره مسموم کردن امام هفتم در زندان هم نتوانست از شورش ها و مبارزات سیاسی، نظامی، تبلیغاتی و فکری شیعیان مانع شود. او اینک در حالی که از اقتدار پدر و پیشینیان خود نیز برخوردار نبود و به علاوه بر اثر جنگ های داخلی میان بنی عباس، سلطنت عباسی را در تهدید مشکلات بزرگی مشاهده می کرد، بی شک لازم بود به خطر نهضت علویات به چشم جدی تری بنگرد.
در میان علمای عامه(اهل تسنن)، شیعه به اهل "تقیه" شهرت یافته است. در حالیکه "تقیه"، حکمی عقلانی و عُقلایی است که به صورت سنتی حسنه هم در شریعت مبین اسلام و هم در ادیان وامم پیشین نیز جاری بوده است. قرآن نیز پای این حکم برآمده از عقلانیت را امضا کرده است. اینک، با ما همراه شوید تا با شواهد و مستندات قرآنی اصل "تقیه" بیشتر آشنا شویم.
مفهوم لغوی و اصطلاحی "تقیه"
واژه "تقیه" با کلمات "تقوا" و "وقایه" هم خانواده است. و هر سه از ماده "وقی یقی" گرفته شده اند که به معنای خویشتن داری و خودنگهداری است. عرب به سپر می گوید: وقایه. ترجمانی چون پرهیزکاری، برحذرداشتن، خداترسی و...همه از لوازم و فروعات مفهوم تقوا و تقیّه هستند نه اصل مفهوم. "تقیه" اما در اصطلاح عبارت است از اینکه انسان برای حفظ جان، مال و یا آبروی خود از گزند مخالف مجبور شود سخنی بگوید و یا عملی مرتکب شود که در باطن بدان اعتقاد ندارد.
نسخه قرآنی که رئیسجمهور روسیه به رهبر معظم انقلاب تقدیم کرد، حواشی و پیشینه جالبی دارد.
به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از وب سایت آر اف ای آر ال، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، ملاقات خود با رهبر معظم انقلاب را با تقدیم هدیهای ارزشمند به ایشان به پایان رساند. هدیه مذکور، یک اثر تاریخی است که دهههاقدمت دارد.
در سال 651 میلادی (1364 سال پیش)، عثمان، خلیفه سوم، تصمیم گرفت مجموعه دستنوشتههای قرآنی یاران پیامبر را به صورت یک کتاب جمعآوری کند. بنابر این تصمیم، 5 نسخه از قرآن تهیه شد. پس از مرگ عثمان، به فرمان حضرت علی (ع) این نسخهها به عراق منتقل شد.
در قرن 15 میلادی نسخههای مذکور به دستور تیمور لنگ به سمرقند، یکی از شهرهای ازبکستان کنونی، برده شد. گفته میشود از تعدادی از این نسخهها نیز در کاخ توپقاپی استانبول نگهداری میشود.
خداوند، پیامبران و امامان علیهم السلام را برای هدایت و دستگیری مردم فرستاده است. بررسی سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام حاکی از تلاش آن بزرگواران برای رشد و تعالی انسانها و دستگیری از مردم است. امام مهدی علیه السلام نیز به عنوان آخرین ذخیره الهی و ختم کننده جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سیره اجداد مطهرشان را ادامه خواهند داد. ظهور امام مهدی علیه السلام و قیام ایشان همانند رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیام رحمت را برای جهانیان به همراه خواهد داشت و برای فریادرسی و دستگیری از مردم خواهند آمد. ایشان بهار دلها و خرمی روزگاران هستند. 1
تصویری که از امام سجاد علیه السلام در اذهان ما ساخته شده است، امامی بیمار و ناتوان است که تنها کار او، گریه است. در حالی که پرده های ذکر شده از زندگانی آن امام، برای ما روشن می سازد که این تصویر تفاوت بسیاری با واقعیت دارد. با نگاهی به تاریخ زندگانی آن حضرت می فهمیم که آن امام همام مبارزه ای طولانی را با دستگاه حاکم طراحی کرده بود. مبارزه ای غیرمستقیم که سالها به طول انجامید و زمینه را برای فعالیتهای بیشتر امامان بعد فراهم کرد. به طوری که جمع زیادی از اهل مدینه، ارادتمندان آن امام گشتند. سرانجام کار نیز دشمن برای پایان دادن به این مبارزه راهی جز قتل آن امام همام نمی یابد.
میراثدار خاندان نبوت
آنچه بیشتر از زندگانی امام سجاد علیه السلام برای ما نقل می شود، بیماری آن حضرت در صحرای کربلاست. جالب توجه است که این بیماری تنها چند روز از زندگانی 57 ساله امام 1 را تشکیل می دهد. و البته این بیماری باید باشد تا وظیفه جهاد در روز عاشورا از دوش او برداشته شود و بدین وسیله ایشان میراثدار خاندان نبوت گردد.
برخی گفته اند: حضرت ابراهیم(ع) امام انبیاست نه فقط پیامبر خاتم(ص) که ائمه هدی(ع) نیز مامور به پیروی از اویند! این در حالی است که قرآن، وی را شیعه نوحی شیخ الانبیا توصیف کرده است.
فهم هر جمله ای در گرو داشتن تصویری روشن و متمایز از الفاظ تشکیل دهنده آن جمله است. در تمامی زبان ها کلمات مشابه و متشابهی وجود دارد که اگر معانی آنها از یکدیگر تفکیک نشود، منجر به سوء تفاهم خواهد شد. منطق دان ها در علم منطق که ابزاری است برای مصون ماندن از خطای در اندیشه، باب مستقلی را تحت عنوان "مغالطات"، گشوده اند و در آنجا، اشتراک لفظ را در شمار یکی از انواع مغالطات دانسته اند. اشتراک لفظ به تعبیر مولوی، رهزن اندیشه است: اشتراک لفظ دائم رهزن است*اشتراک گبر و مومن در تن است. این مساله به ویژه درباره متون مقدس اهمیت بیشتری می یابد. بااین همه، پاره ای از واژگان فخیم و شریف قرآن در گذر زمان، در ذهن و زبان مردم، از معانی ژرف و بلند خود تنزل یافته اند. به عنوان مثال، کلماتی همچون استعمار و استضعاف از مقدس ترین کلمات قرآنند که در بازی بیگانه با آن معنایی منفی و پلید در عالم سیاست یافت و همان معنا نیز در اذهان مردم نشست. این در حالی است که شارع مقدس هر کلمه را برای افاده معنا و منظوری خاص استخدام کرده است. دقت قرآن در به کارگیری الفاظ موجب شده است که ادبا و لغت شناسان در یافتن معنای اصلی مفردات و واژگان عرب، به آیات قرآن استناد ورزند.
نقش شمر خبیث در واقعه کربلا، سال 61 هجری قمری که حسین بن علی به سمت عراق در حرکت بود، شمر اخبار این حرکت را دقیقاً پی گیری میکرد. در تاریخ این واقعه، شمربن ذی الجوشن در چند جا نقش اساسی داشت.
شمر از جمله افرادی بود که «عبیدالله بن زیاد» حاکم کوفه، او را برای پراکنده کردن مردم کوفه از اطراف مسلم بن عقیل، یار حسین بن علی، به دارالاماره فرستاد. زمانی که عمر بن سعد، فرمانده لشکر کوفه در نامهای برای حاکم کوفه نوشت که حسین بن علی حاضر شده که یا برگردد و یا با او بیعت کنند «عبیدالله حاکم کوفه» نظر داد که باید پذیرفت ولی وقتی شمر از این نامه مطلع شد، او را منع کرد و گفت که اگر حسین بن علی خود را تسلیم نکند و برود، بعداً قدرتمند میشود. پس بهتر است نگذارید برود.
عبیدالله هم نظر شمر را قبول کرد او را فرمانده سپاه با 4000 جنگجو کرد و همراه با نامهای به طرف عمربن سعد فرمانده کوفه در کربلا فرستاد، تا از حسین بخواهد که یا تسلیم شود و یا به جنگ تن در دهد و به دنبال این نامه، گفت ای عمر سعد، اگر اینکار را انجام نمیدهی از لشکر ما کناره بگیر و لشکر را به شمربن ذی الجوشن واگذار.
آخرین ساعتهای روز دهم محرم، زمانی که حسین بن علی جراحتهای زیادی در سر و بدن داشت، شمر، با چکمه و خنجر برهنه بر سینه او نشست و سر او را از تن جدا کرد.
در این گزارش به شرح وقایع ساعت به ساعت روز عاشورا میپردازیم که بر اساس اوقات شرعی کربلا و با متن مقاتیل تنظیم شده است.
طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی 21 مهر سال 59 هجري شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.
در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز 21 مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقیق اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کرده ایم و روایات مقتل نگارها را با این ساعتها تنظیم کرده ایم.
5:47 اذان صبح
امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»
طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
حدود 6
امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
زمانی که گفتم شمر را بازی می کنم مدتی تحریم بودم چیزی به من نمیدادند بعدها به این باور رسیدند که نقشی است که بازی میکنم و با اکراه قبول کردند.
محمد فیلی بازیگری است که تا به حال نقش های زیادی را بازی کرده است. بازی او در سریال «روزی روزگاری» خاطرهانگیز ای که در ذهن مردم باقی مانده است اما با گذشت زمان و نقش های متفاوت به سراغ بازی در نقش شمر در سریال «مختارنامه» رفت نقشی که مطمئن بود نگاه مثبت مخاطب را در پی نخواهد داشت با این حال تلاش کرد شخصت منفور شمر را برای تماشاگران نشان دهد و توانست به خوبی از پس آن بر بیاید. به بهانه روز عاشورا مصاحبهای با این بازیگر داشتیم که نکاتی را در این گفتگو بازگو می کند که خواندن آن خالی از لطف نیست.
آشنایی شما با هنر چه زمانی صورت گرفت؟ متولد شیراز هستم. دوران کودکی با مقوله نمایش آشنا شدم و نمایشی با عنوان کر و بیمار در کتاب داشتیم که معلمم نقش کر را برای اجرا به من داد. با این نمایش علاقمند به بازیگری شدم، چرا که پدر و مادرها بچهها را تشویق می کردند اما بعد از آن هیچ اتفاقی در زمینه بازیگری رخ نداد تا زمانی که سربازی رفتم.
سربازی چه اتفاقی افتاد؟ در زمان سربازی با یکسری از بچههای هنرمند آشنا شدم. آنها در واقع کار موسیقی تئاتر می کردند منم که عضو تیم ژیمناستیک استان فارس بودم کارهای عجیب و غریب می کردم و با میله ها کارهای نمایشی انجام می دادم. به پیشنهاد دوستان قرار شد بعد از سربازی کار موسیقی و نمایشی انجام دهم.
شروع کار شما چگونه شکل گرفت؟ زمانی که سربازی تمام شد، دوست داشتم ساز و گیتار کار کنم و با انگیزه کار موسیقی وارد خانه فرهنگ شماره 3 شیراز شدم. آنجا عباس افشاریان یکی از دوستانم که در سربازی کار تئاتر انجام می داد را دیدم و منو برد پیش کارگردانی و گفت اینم نقشی که کم داشتید. محمد فیلی براتون بازی می کنه با وارد شدن به این اتاق کار من در تئاتر شروع شد. بازیهایم مورد توجه قرار گرفت و تا قبل از انقلاب مدت 8 سال تئاتر کار کردم.
چندی پیش خبر کشف اشیای فلزی اکسید شده در عمق خاک کربلا در رسانه ها منتشر و گمانه هایی نیز درباره حقیقت این موضوع مطرح شد.
عشق و ارادت به خاندان اهل بیت (ع) ، از دیرباز در عمق جان و وجود نه تنها شیعیان آن بزرگواران بلکه در میان تمامی انسان های آزاده و حقیقت جوی جهان در همه اعصار ریشه دوانده است.مشتاقان مکتب خوبی ها با اشتیاقی وصف ناشدنی در پی کشف هرچه بیشتر زوایای پنهان سیره ائمه معصوم (ع) بوده اند .
شاهد مثال نیز همان بس که مهاتما گاندی ، رهبر استقلال هند درباره اهمیت قیام عاشورا اینچنین می گوید : اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز شود،باید از زندگی امام حسین (ع) پیروی کند .
پروفسور ادوارد براون ،شرق شناس انگلیسی نیز درباره عمق فاجعه کربلا اینچنین اظهارنظر می کند : آیا قلبی پیدا می شود که وقتی درباره کربلا سخن می شنود ، آغشته به حزن و اندوه نشود؟
*عطش سیری ناپذیر معرفت
در کنار دلدادگی بسیار از علاقمندان دلسوخته غیرمسلمان به حضرت اباعبدالله و خاندان ایشان ، ارادت خالصانه ایرانیان در درازنای تاریخ این مرزوبوم ،خبر از اوج اشتیاق برخواسته از اعتقاد و معرفت راسخ آنها می دهد .معرفتی ممزوج با شور جانانه که هر محقق آزاده ای را به حقیقت اصیل و فلسفه زندگی آزادمردانه و الهی رهنمون خواهد شد.
واقعه عاشورای سال 61 هجری هرگز از ذهن تاریخ پاک نخواهد شد، فرزند رسول خدا(ص) در این واقعه با خون پاکش اسلام را نجات داد ولی ملعونانی که خون حسین(ع) را ریختند تا ابد جزای جنایتشان را خواهند دید.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، واقعه عاشورای سال 61 هجری هرگز از ذهن تاریخ پاک نخواهد شد، فرزند رسول خدا(ص) در این واقعه با نثار خون پاکش اسلام را نجات داد ولی ملعونانی که خون حسین(ع) را ریختند تا ابد منفور مانده و جزای جنایتشان را خواهند دید.
در این گزارش، فهرستی از اسامی کسانی که در واقعه عاشورا نقشآفرینی کرده و در قتل فرزند نوه رسول الله (ص) دخیل بودند را به همراه سرانجام و چگونگی مرگ آن ملعونین که منالازل و الیالابد مورد لعن و نفرین پیروان و محبین رسول الله (ص) و خلفای راستینش هستند، میخوانید.
* شمر ﺑﻦ ﺫﯼﺍﻟﺠﻮﺷﻦ
نقش وی درکربلا : ﻧﻘﺶﺁﻓﺮﯾﻦ ﺍﺻﻠﯽ ﺟﻨﺎﯾﺎﺕ ﮐﺮﺑﻼ، ﺻﺪﻭﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﯾﻮﺭﺵ ﻫﻤﻪﺟﺎﻧﺒﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ﻉ) ﻭ ﯾﺎﺭﺍن آن حضرت
سرانجام و چگونگی مرگ : ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ، ﮔﺮﺩﻥﺯﺩﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺭﻭﻏﻦ ﺩﺍﻍ
اگر تا به حال این کار را انجام ندادید یا دل آن را نداشتید ما در این گزارش برای شما این سرچ را انجام دادیم.
به گزارش خبرنگار سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، "عاشورا"، کلمه ای که اگر لاتین آن را در گوگل سرچ کنید و بخواهید داده های مرتبط با آن را پیدا کنید، با مطالب و تصاویری رو به رو خواهید شد که ببشتر از چند ثانیه توان جست و جو پیرامون این مطلب را انداشته و فضا را ترک خواهید کرد.
هنگامی که واژه "ashura " که بی شک یکی از ستون های اسلام و اوج حقیقت بندگیست را سرچ کنید با تصاویر دلخراش قمه زنی و مطالب از این دست مواجه خواهید شد، حتی در تصاویر گوگل نمونه یک عزاداری واقعی را نخواهید دید چرا که فرمانداران این جریان حتی از وجود کوچکترین روزنه حقیقتی پیرامون این موضوع واهمه دارند !
مگر امام حسین (ع) به علم امامت نمی دانستند که شهید می شوند و اهل بیتشان نیز به اسارت می روند؟ پس چگونه است که با وجود چُنین علم قطعی و یقینی، قدم در مسیری نهادند که آن فرجام تلخ را در پی داشت؟
یکی از مباحث چالشبرانگیز پیرامون نهضت حسینی که از دیرزباز تا کنون، ذهن و زبان کثیری از اندیشمندان اسلامی را به خود واداشته، این است که آیا امام حسین(ع) نسبت به فرجام حرکتش واقف بود یا خیر؟ اگر حضرتش علم قطعی و یقینی به شهادت داشت، پس چرا قدم در مسیری نهاد که فرجامی بس تلخ و ناگوار در پی داشت؟ مگر نه این که قرآن نهی کرده که آدمی، جان عزیزش را به دست خویش، به هلاکت نیفکند؟! (وَ لا تلْقوا بِأَیْدیكمْ إِلَى التَّهْلكَة«بقره/195»). آیا این اقدام، مصداق درافکندن جان در بوته هلاکت نیست؟ بحث پیرامون گستره علم امام نسبت به جزئیات حوادث هستی، ابعاد و اضلاع پیدا و پنهانی دارد که کاویدن همه آنها از حوصله این وجیزه بیرون است. آنچه می توان از این مقال، انتظار داشت پاسخی درخور و در عین حال کوتاه است که در پرتو تبیین پاره ای از آموزه های قرآنی و تحلیل عقلی معارف وحیانی ارائه خواهد شد. پیش از هر چیز باید دانست که مساله وقوف یا عدم وقوف حضرت سیدالشهداء (ع) نسبت به فرجام و سرانجام نهضت خویش، مسبوق به سابقه بوده و در واقع، همان منازعه مشهور بین سید مرتضی و شیخ طوسی است که در زمان ما، به عنوان مساله ای پرچالش و جنجان انگیز در نوشته های شهید مطهری(کتاب حماسه حسینی) و مرحوم صالحی نجف آبادی (کتاب شهید جاوید) رخ نموده است.
پاسخ اجمالی
و اما پاسخ اجمالی به این مساله آن است که برابر ادله نقلی و عقلی، امام از طریق علم غیبی که از ناحیه خدا به وی افاضه می گردد، نسبت به حقایق عالم کَون اشراف علمی دارد و می تواند حوادث آینده را در آینه علم لدنّی خویش ببیند. اما چون آنچه این علم بدان تعلق گرفته، تخلف ناپذیر و غیر قابل تغییر است بنابراین این علم، تکلیف آور نبوده و عمل به مقتضای آن واجب نیست.
قرآن خوانده بودند. شاید ده ها بار. اما چه خواندنی؟! اصلا شاید این موها را پای رحل های قرآن سفید کرده بودند؛ اما چه قرآنی؟!
پیوند محکمی که میان ثقل اکبر و اصغر (قرآن و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله) برقرار است، گاهی در اثر بی بصیرتی دیده نمی شود. ارتباط امام و قرآن ادعایی نیست که استدلال های پیچیده ی فلسفی بخواهد؛ فقط کافی است قرآن را کمی خوب تر خوانده باشیم.
امام سجاد (علیه السلام) این ارتباط تنگاتنگ را با آیات قرآن، خیلی ساده و روشن برای مرد شامیِ نا آشنا بیان کردند. برایش جا انداختند که امام حسینی که سرش را برای حاکمتان می برید و خانواده اش را به زنجیر کشیده اید، باطنِ همین قرآنی است که هر روز می خوانید! پیرمرد شامی آمده بود تا برای رضای خدا و به شوق بهشت، از کسانی که از دین خارج شده اند و بر ولی امر مسلمین (به خیال خودش) خروج کرده اند، بیزاری بجوید. شاید فکر می کرد اینجوری ثواب قرآن خواندن هایش زیادتر می شود. در آن معرکه "قرآن" را دید و نشناخت. نزدیک آمد و گفت: خدا را شکر که شما را کشت و هلاک کرد و شهرها را از شر مردان شما آسوده نمود و امیرالمؤمنین (یزید) را بر شما مسلط کرد. امام سجاد (علیه السلام) به او فرمود: ای پیرمرد قرآن خوانده ای؟ پیرمرد گفت: آری. فرمود: آیا این آیه را مى شناسى كه مى گوید: "قلْ لا أَسْئَلكمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقرْبى" (شوری 23) به مردم بگو كه من هیچ پاداشى از شما در برابر رسالتم درخواست نمى كنم، جز دوست داشتن نزدیكانم ( اهل بیتم)؟ پیرمرد پاسخ داد: آرى؛ من این آیه را خوانده ام.
حسین علیه السلام؛ رمز قیام موعود آخر الزمان(عج) است
تاريخ : سه شنبه 28/7/1394 تعداد بازديد : 563
ظهور پایان بخش جنگ بین حق و باطل است؛ جنگی که شفاف ترین تجسّم آن، در عاشورا رخ داد. امام مهدی علیه السّلام برای معرفی خود از فردی نام می برد که خوبی های او، برای غیر شیعیان نیز، شناخته شده است.
خدیجه همتیان پور فرد - بخش مهدویت تبیان
صدای غریب نواز و ظلم ستیز مهدی علیه السلام به گوش جان ها می رسد که «ای اهل عالم! بدانید قطعاً جدّ من حسین علیه السلام را عطشان کشتند!» [على یزدى حایرى، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عج)، على عاشور، بیروت: مؤسسة الأعلمى، 1422ه.ق، ج 2، ص 233]
نمی دانم قصد امام عزیز ما، از این فرمایش چیست! آیا او می خواهد بفرماید من فرزند همانی هستم که برای او در دل غرب، نیویورک، روز حسین علیه السلام می گیرند؛ همان که به ظلم ستیزی و مظلومیت می شناسید همان که پاک بود و عاشق هدایت مردم؛ ولی سیاه دلان آزارش دادند و او را خارجی و خارج از دین، خواندند کسی را که تجسم دین بود و تمام حرکات و گفتارش آموزش دین! شاید منظور مولا از بیان این جمله، قوّت قلب مستضعفان عالم و ایجاد دلهره در قلب مستکبران عالم باشد. طلبه ای نوپا به خواستگاری دختری رفت عالم زاده؛ وقتی پدر دختر از او پرسید چه باعث شد که تو با این مقام، به خواستگاری دختر من، جرأت یافتی؟! با زیرکی پاسخ داد: از عوامل معرفه شدن اسم، اضافه کردن او به عَلَم است؛ خواستم با اضافه شدن به شما، معرفه شوم. لبخندی بر لبان عالم نقش بست و به خواست او پاسخ مثبت داد.
پیش بینی امیرالمومنین(علیه السلام) برای جامعه امروز ما !
«انبار مسلک» ها کسانی اند که می دوند تا داشته باشند بعد تلاش بیشتر تا بهتر و گرانترش را صاحب شوند و بعد دنبال این هستند که تعداد آن را افزایش دهند. نکته مهم در این افراد، انباشته سازی بی مصرف است.
نمونه این افراد کسی است که تلاش می کند از مستاجری خلاص و صاحب خانه شود. بعد از آنکه در یک واحد آپارتمان جمع و جور مأوی گرفت به دنبال نقل مکان به یک خانه حیاط دار می افتد و بعد مدام در تلاش است تا بر تعداد املاک خود بیفزاید و سند روی سند بایگانی کند و دلخوش دارد که املاک او فلان تعداد است و این در حالی است که همان آپارتمان و یا نهایت همان خانه حیاط دار اولی برای زندگی او کافی بود.
افرادی با این روحیه و یا بهتر بگوییم با این فرهنگ، بسته به اوضاع اقتصادی جامعه هر بار نقطه ای را هدف گرفته و به سوی آن هجوم می برند و آن حرص و ولع را خرج آنجا می کنند. برای این افراد فرقی بین ملک و مرغ نیست، خودرو و ارز هم فرقی با هم ندارند؛ هدف این است که در ماراتون خرید و انباشت نباید کم آورد.
قرآن کریم با تعبیر «تَكاَثرٌ فىِ الْأَمْوَال» از این فرهنگ به فرهنگ تکاثر یاد می کند و آن را جلوه ای از رفتار دلباختگان به دنیا می داند [1] و آن را مانعی برای داشتن یک زندگی دینی و توجه به کمالات انسانی می داند: أَلْهاكم التَّكاثر [2]؛ تفاخر و مباهات بر یكدیگر به کثرت ثروت و انواع دارایی ها، شما را از خدا و قیامت به خود مشغول داشت.
با مطالعه سخنان امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه می توان داروی شفابخشی برای این درد عالمگیر پیدا کرد؛ دارویی که مبتلایان را شفا و اهل سلامت را در برابر آن مصونیت می بخشد.
وفا، صبر، ایثار، ثبات در همراهی همسر همه ویژگیهایی است که لازم است یک زن برای شیرین شدن طعم زندگی داشته باشد.
شاید عده ای از زنان امروز یادشان رفته است، زن با احساسات، استقامت وگذشت به روزهای زندگی معنا می بخشد. حماسه حسینی مکتبی است که زنان می تواند از آموزه های آن در خانواده استفاده کنند. این واقعه از حضور زنان و شهامت هایشان سخن می گوید. حماسه ای که الگو برداری از آن کمک می کند تا حال و روز زندگی های امروز بهتر شود. یکی از درس های بسیار مهم واقعه کربلا، نشان دادن جایگاه صحیح و نقش زنان در اجتماع است. آنان با حفظ عفت خود به خوبی این مهم را انجام دادند و شهادت پسر،پدر و شوهر را تحمل کردند و تکیه گاه خانواده در امتحان الهی بودند.
انسجام خانواده به عهده زنان است، این پیوند فراهم نمی شود مگر اینکه زنان با تعهدی که به خانواده دارند اسباب آن را فراهم آورند تا خانواده در تمام شرایط کنار هم باشند
سنگین ترین مسئولیت ادامه قیام و رساندن پیام شهدا بر دوش بانوان بود. نمونه هایی از نقش حساس بانوان در شکل گیری نهضت به چشم می خورد؛ از جمله همسر زهیر بن قین که شوی خود را به یاری امام علیه السلام دعوت کرد(1)، نیز همسر مسلم بن عوسجه که خود را همراه او به اردوگاه حسین علیه السلام رساند(2) و به نظر می رسد هم او بوده که بعد از شهادت مسلم، فرزند خود را آماده نبرد کرد و به میدان فرستاد.(3) هم چنین مادرانی که هنگام جانبازی عزیزان خود در مقابل خیمه ها ایستاده بودند و آنان را نظاره می کردند.(4) همچنین رباب همسرامام حسین (علیه السلام) که نقل شده است: تحمل ایشان در شهادت طفل شیرخوار حضرت علی اصغر(علیه السلام) مثال زدنی است بدین جهت اسوه و الگویی برای تمام عالم بالاخص زنان است.
مهمترین نکته در این حماسه این است که پس از شهادت ابا عبدالله (علیه السلام)، پناه کودکان و زنان، دختر امیر المومنین علیه السلام ، حضرت زینب(سلام الله علیها)، نمونه ای از نقش بانوان در شکل گیری نهضت حسینی است. بنابرگزارش مسلم جصاص، بانو ام کلثوم (علیه السلام) هنگام ورود به کوفه فرمود: شما زنها می توانستید به نحوی ما را یاری کنید و حداقل مردان خود را از جنگ با ما بازدارید، ولی این کار را نکردید و حال فقط گریه می کنید، این گریه ها چه سودی دارد.(5) شاید امروز هم زنان ما در حماسه حسینی دیگری هستند و وظیفه سنگین شان را در زندگی فراموش کرده اند. به راستی امروز زنان در این کارزار چه باید بکنند؟
در مقالات گذشته به بررسی آیین های عزاداری محرم در برخی از نواحی ایران پرداختیم و در ادامه آداب و رسوم یکی دیگر از استانهای ایران را بازگو خواهیم کرد.
در زنجان ایام محرم به عنوان روزهای برآورده شدن حاجات و خیر و خوبی در بین مردم شناخته می شود به همین دلیل هنوز هم در روزهای محرم هرکسی به وسع خود در اطعام نیازمندان می کوشد. آداب بسیاری در بین مردم این دیار در زمان های عزاداری جاری است،اما یکی از مهم ترین مکان هایی که مردم این شهر نسبتاً کوچک برای عزاداری جمع می شوند حسینه اعظم زنجان است که حتی از کشورها و شهرهای همسایه مسلمان نیز گاهی برای شرکت در این مراسم حضور دارند.
مراسم حسینیه اعظم زنجان
حسینیه اعظم زنجان و گرمابه قدیمی آن از اماکن مذهبی شیعیان است که از قدیم مركز تجمع عزاداران و حسینیان بوده است و جنوبی ترین بخش بافت قدیمی شهر زنجان و در محله ای معروف به «سیدلر» واقع شده که به دروازه جنوبی شهر (دروازه قلتوق) مشرف است. قدمت این مکان به حدود یک قرن پیش می رسد.
حسینیه اعظم زنجان بیشتر به خاطر دسته ای که هرسال محرم به یاد سقای دشت کربلا در هشتمین روز ماه محرم دارد مشهور است
البته این بنا در هجوم حوادث زمان چندین بار تخریب و ویران بود ولی به دلیل ارادت خاص مردم منطقه در مراحل مختلف بازسازی و مرمت گردید.بر مبنای مدارک تاریخی اکثر مساجد و تکایای زنجان دارای اسم از نظر وقف کننده ، سازنده و محله می باشد و این مکان تنها مکانی است که فاقد اسم از نظر شخص و محله ( در زمان گذشته) است بنابراین با جرات می توان گفت که تنها مکان اصلی بعنوان تکیه و حسینیه ی عزاداری در شهر زنجان در طول تاریخ بوده است.
افزایش جرایم، بی قانونی و انزوا نتیجه کمرنگ شدن همبستگی در میان اعضای یک جامعه است. اما چگونه در دنیای مدرن امروزی که نقطه اهمیت خود را بر روی فرد گذاشته است، این ویژگی قوت خود را باز می یابد؟
همبستگی تنها ویژگی انسانی است که او را از قانون جنگل دور می سازد. همبستگی یا همان احساس یک دلی باجمع، توجه به دیگری و اهمیت قائل شدن برای روح جمعی والاترین خصوصیت بشر است که او را از خطر نابودی رهانیده و او را به یک انسان متمدن تبدیل می کند. هر چه این همبستگی کمتر شود به تبع آن احتمال بروز بزه و جرم نیز افزایش می یابد به همین خاطر بسیاری بر این عقیده اند که در شهرها و مناطق کوچک مانند روستاها به دلیل بالابودن میزان همبستگی اجتماعی آمار جرم و جنایت بسیار پایین تر از کلانشهرها و مناطق شلوغ و پرجمعیت است. می توان قاطعانه گفت که افزایش جرایم، بی قانونی و انزوا نتیجه کمرنگ شدن این ویژگی در میان اعضای یک جامعه است. اما چگونه در دنیای مدرن امروزی که نقطه اهمیت خود را بر روی فرد گذاشته است، این ویژگی قوت خود را باز می یابد؟ به عقیده جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی تنها راه خروج از این بن بست چنگ زدن به دین و مذهب به عنوان بارزترین جلوه همبستگی و محکم ترین پایگاه آن است. بخش عظیمی از آموزش های دینی ما مربوط به روابط اجتماعی و مناسکی می شود که در جمع انجام می گیرد. به طور کلی در اسلام به دلیل اهمیت این موضوع، بر انجام اعمالی توصیه شده که طبیعتاً میزان همبستگی اجتماعی را افزایش می دهد. بعنوان مثال حج و نماز جماعت نمونه بارزی در این خصوص است. هیات های عزاداری و سینه زنی، پخت و پخش نذری، انجام کارهای خیریه و رسیدگی به ایتام از مناسکی هستند که در ماه محرم باعث گره زدن افراد بسیاری به یکدیگر به زیباترین وجه خود می شوند.
هر ساله در ابتدای محرم پرچم سرخ گنبد امام حسین (ع) به پرچم مشکی بعنوان عزاداری تغییر پیدا میکند.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، هر ساله در ابتدای محرم پرچم سرخ گنبد امام حسین (ع) به پرچم مشکی بعنوان عزاداری تغییر پیدا میکند.
اصل پرچم قرمز هم یک سنت عربی است و فردی که کشته میشود تا انتقامش گرفته نشده پرچم قرمز بر سر مزارش است و دلیلش این است که هنوز انتقام خون امام حسین گرفته نشده تا امام زمان(عج) ظهور کنند.
باز هم حادثه ای و کشف روایتی و شورآفرینانی که ای منتظران، ظهور نزدیک است. بعد از حادثه غمبار مِنا، چشم عده ای به روایتی در کتاب موعودنامه خیره شد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود...
«صیحه ای در رمضان شنیده می شود ... قبیله ها در ماه ذی الحجه به جنگ بر می خیزند و نشان آن این است که حجاج را غارت می کنند و فاجعه بزرگی در منا روی می دهد که افراد بی شماری کشته می شوند و خون ها ریخته می شود و بر جمرات می ریزند.» با این دو آدرس: «روزگار رهایی، ج2، ص865 ؛ بحارالانوار، ج51، ص81»
و اکنون این سوال که بر اساس این روایت آیا حادثه مِنا نشانی از ظهور است؟ برای پاسخ، نخست لازم است اعتبار این روایت ارزیابی شود (بحث صدور روایت) سپس معنا و مراد آن بدست آید (بحث دلالت روایت). بعد از گذر از این دو مرحله است که می توان عالمانه و عادلانه به آن پرسش پاسخ گفت. با ذکر این نکته اگر روایت مورد نظر در مرحله اول نشان اعتبار کسب نکرد، به این معنا که یا از اعتبار ساقط شد و یا اعتبار آن به شدت مورد تردید قرار گرفت کار به مرحله دوم که بررسی معنا و مراد معصوم (علیه السلام) است نمی رسد.
اما این روایت:
بر اساس ترجمه ارائه شده و جستجو در منابع ذکر شد آن، روشن گردید: 1. روایت نقل شده تنها در منبع اول (روزگار تنهایی) وجود دارد و در منبع دوم (بحارالانوار) چنین روایتی وجود ندارد. 2. کتاب «روزگار رهایی» که ترجمه کتاب «یوم الخلاص» نوشت کامل سلیمان است در آدرس یاد شده، این حدیث را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله ذکر می کند: «سیکون فی رمضان صوتٌ و فی شوال مَعمَعة و فی ذی الحجة تحارب القبائل و علامته ان ی نهَب الحاجّ و تکون مَلحَمة مِنی و تکث ر فیها القَتلی و تسیل فیها الدماء حتی تسیل دماؤهم علی الجَمرَة»
در میان مردم احادیثی از رسول خدا صلی الله و علیه وآله خوانده می شد که گاه معنای درست آن را نمی دانستند. خوشوقتی ما از این است که شخصی درباره یکی از آن احادیث از امام هادی علیه السلام سوال کرد و باعث بازشدن دریچه ای از علم الهی بر روی ما شد.
یکی از این احادیث درباره روزهای هفته و دشمنی کردن با آن بود. خوش وقتی ما از این است که شخصی درباره آن حدیث از امام هادی علیه السلام سوال کرد و به این سبب باعث باز شدن دریچه ای از علم الهی بر روی ما شد. در اینجا می خواهیم در این باره سخن بگوییم و ضمناً جریان جالبی از علاقه شیعیان به اهل بیت علیهم السلام را حتی در هنگام خطر نقل کنیم.
به دنبال امام خود برای نجات از شبهات حتی در دل دشمن
نوه امام رضا و فرزند حضرت جواد یعنی حضرت علی بن محمد النقی علیهم السلام ملقب به «هادی» می باشند. یکی از حاکمان زمان ایشان متوکل عباسی، فردی بسیار کینه توز و سختگیر علیه شیعیان و ائمه اطهار علیهم السلام بود. متوکل، امام هادی علیه السلام را در جایی حبس کرده بود و شخصی به نام "صقر" از شیعیان آن حضرت، جویای احوال آن حضرت بود. صقر خود را به محل حبس امام علیه السلام رساند و به روشی که معلوم نشود از شیعیان آن حضرت است، به دنبال ملاقات با ایشان بود که سرانجام به شیوه جالبی موفق شد. مأمور ارشد آن مکان هم از شیعیانی بود که عقیده خود را پنهان می کرد اما منظور صقر را فهمید و او را به سوی حضرت هادی علیه السلام راهنمایی کرد. ملاقات او با امام علیه السلام به خاطر رعایت مسائل امنیتی کوتاه بود و او ضمن جویا شدن احوال حضرت، از ایشان سوالی نیز پرسید که این، موضوع نوشته ماست.
بنا بر پاره ای از روایات ماثور، نرجس خاتون، مادر مکرمه امام زمان(عج) به جناب شمعون الصفا نسب می برد. شمعون، پیامبر خدا و وصی حضرت عیسی(ع) است.
بنا بر اعتقاد مسلمین، از آدم ابوالبشر(ع) تا پیامبر خاتم(ص)، پیامبری بر خلق برانگیخته نشد مگر اینکه خلیفه و جانشین بعد از خود را به مردمان معرفی کرد. در همین راستا، مرحوم قطب راوندی در کتاب "قصص الانبیاء"، نام کثیری از اوصیای پیامبران را در ضمن روایتی منقول از نبی مکرم اسلام آورده که در فرازی از آن نام وصی حضرت عیسی (ع) بدین صورت آمده است: «و اوصی عیسی الی شمعون بن حمون الصفا».[1] بین مسیحیان و مسلمانان اتفاق نظر وجود دارد که شمعون الصفا(ع) وصی بلافصل حضرت عیسی(ع) است. شمعون در نزد مسیحیان به نام "پطرس" نیز خوانده می شود. زبان رایج در زمان حضرت عیسی(ع) یونانی است و بیتروس که احتمالا همان پطرس است، در لغت یونانی به معنای صخره است. گفته اند حضرت مسیح(ع) این نام را بر وی نهاده چراکه حضرتش در ایمان چونان صخره ای پرصلابت بوده است. پدرش یونا و پیشه هر دو (پدر و پسر )ماهی گیری بوده است. بنا به روایت عهد جدید وی به زبانهای آرامی(زبان مادری پطرس) و یونانی تسلط داشته است. [2]
روز نهم ماه ذی الحجه الحرام را روز "عرفه" نامیده اند ، روز عرفه خصوصیات منحصر به فردی دارد ، اگر چه این روز بزرگ عید نیست ؛ اما از آن به عنوان یکی از اعیاد بزرگ یاد می شود ؛ چرا که در این روز بزرگ خالق مهربان، نگاهی ویژه به بندگان خود دارد ، روزی برای درخواست کردن و جواب گرفتن ، روز پاک شدن از گناهان بسیار، روز رهایی از آتش ....
فاطمه محمدی -بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
روز عرفه جایگاه ویژه ای در میان روزهای دیگر سال دارد به دلیل چند خصوصیت ویژه :
"دعا" رشته اتصال بنده با خدای خود است، دعا باعث ارزشمند شدن بندگان نزد خداوند متعال می شود ، قرآن کریم می فرماید : «قلْ ما یَعْبَؤا بِکمْ رَبِّی لَوْ لا دعاؤکمْ فَقَدْ کَذَّبْتمْ فَسَوْفَ یَکون لِزاماً»؛( فرقان، 77) بگو: اگر دعایتان نباشد پروردگارم به شما ارج و منزلتی ننهد.
دعا کلید دست یافتن به گنجینه های عرش اعلی است، دعا کردن یعنی اتصال قطره وجود انسانی به اقیانوس لایزال الهی... دعا کردن همیشه خوب است اما گاهی خیلی خوب است به اصلاح نور علی نور است ، گاهی شرایطی پیش می آید که دعا کردن عین استجابت است ، مثل همین امروز ، مثل روز بزرگ عرفه، روزی که سفارش های اکید شده است که تا می توانیم برای خود و دیگران دعا کنیم.
شب و روزی مخصوص دعا کردن !
شب عرفه دارای برکتی است که احیا و عبادت در آن معادل صد و هفتاد سال شمرده شده است، و روز عرفه ، روزى است كه حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فرا خوانده و سفره های جود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده است. (کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی) امام علی علیه السلام می فرماید: «خداوند کلید گنجینه ها(ی رحمتش) را در دستان تو قرار داده است، که به تو اجازه داده از او درخواست کنی تا هر گاه بخواهی، درهای نعمتش را با دعا بگشایی و بارش باران رحمتش را طلب نمایی؛ پس اگر اجابت دعایت به تأخیر افتاد، این تأخیر تو را ناامید نسازد».( نهج البلاغه ، نامه 31)
در قرآن وقتی دامنه سخن به مسائل جنسی کشیده میشود، جلوههای ادب خداوند بروز میکند. صراحت جایش را به کنایت میدهد. نه به گونه تحریکآمیز سخن رانده میشود و نه چندان که حکم مسئله در پس پرده حیا و ادب، مخفی بماند.
از حضرت آفتاب و پیامبر آب و آئینه - درود خدا بر او و خاندانش - مروی است که: «إنّ هذا القرآن مأدبه الله فتعلّموا مأدبته ما استطعتم».(1) مَأدَبه ، به فتح دال یعنی ادب و تقویم خلق. مَأدبه ، به ضمّ دال یعنی طعام مهمانی. بدین وجه، معنی «القرآن مأدَبه الله»، این است که قرآن برای ادب و تقویم خلق است. "ادب"، نگاه داشت حدّ هر چیز و "تقویم"، راست و درست ایستاندن است. این وجه با تعلّموا مناسب تر است. پس معنی حدیث این که « قرآن، ادب و دستور الهی است از این مَأدَبه الله، ادب فرا بگیرید و حدّ انسانی خودتان را حفظ کنید و نگاه بدارید و بدین دستور خودتان را راست و درست به بار بیاورید و به فعلیّت برسانید.» مَأدَبه، فرهنگستان و ادبستان است که به تخفیف می گوییم دبستان. مَأدَبه؛ مکتب و مدرسه است که جای تأدیب و تربیت است. آن جایی که به انسان ادب یاد می دهند آن جا را مَأدَبه می گویند. قرآن به انسان ادب یاد می دهد. (2).
بنی اسرائیلیان قوم محمد صلی الله علیه و آله کدامند؟
بنی اسرائیل، از نسل حضرت یعقوب علیه السلام هستند و آیات قرآنی فراوانی در ارتباط با آنان نازل شده است. این قوم به طور ویژه دارای دین یهود می باشند و آیات فراوانی هم درباره یهودیان و نحوه دینداری آنها در قرآن آمده است.
می دانیم که تأکید ها و تکرارهای قرآن بی حکمت نیست و در اینجا به حکمتی در این باره اشاره میکنیم.
شروع داستان قوم بنی اسرائیل
ملائکه الهی در سن کهنسالی به ابراهیم علیه السلام بشارت فرزند دادند. او از همسر نازای خود بعد از عمری انتظار دارای فرزندی شد که نام او را اسحاق علیه السلام گذاشت و او نیز دارای فرزندی به نام یعقوب و ملقب به اسرائیل گردید و فرزندان او به مرور زمان تبدیل به قومی مشهور و تأثیر گذار به نام بنی اسرائیل گردیدند.
اقامت در مصر از زمان یوسف علیه السلام و خروج از آن در زمان موسی علیه السلام، سرگردانی در بیابان، دوران داوران، دوران پادشاهان، دو دولت مختلف، تاخت و تاز دشمنان و دوران اسارت و تخریب شهر و پراکندگی جمعیت و نابودی متون دینی که چند بار اتفاق افتاده است، تاریخ این قوم را به شکلی خاص رقم زده است.
نویسندگان، حضور بنی اسرائیل در مناطق مختلف را باعث جلب فرهنگ ها و عقاید مختلف در بین آنها دانسته اند (مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 12) آنان به رغم تاریخ پرفراز و نشیبشان و به رغم سکونت در مناطق گوناگون جهان، هویت قومی خود را که پیوند با هویت دینی شان دارد در خود حفظ کرده اند و هم اینک به قوم یهود معروف هستند.
اجرای طرحهای شوم شرکتهای اروپایی موضوعی است که آل سعود حاضر نشده حتی در مراسم حج هم از آنها صرف نظر کند.
به گزارش خبرنگار سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان هر ساله با آغاز ماه ذیالحجه زائرین کعبه برای انجام فریضه تمتع راهی مکه میشوند، حج عطیّه بزرگ الهی و حاجیان مهمانان ویژه درگاه خداوندند چراکه حج، از شکوهمندترین شعائر دین و از فرائض بزرگ اسلام است.
حج میعادگاه حضور گسترده امت مسلمان جهان، برای دست یافتن به هویت راستین و منش والای الهی در معبد عشق و میقات عرفان عرفان و شعور است و طبیعی است که با رسیدن ماه ذیالحجه حضور زائران برای انجام مراسم حج در مکه افزوده شود، بدون شک انجام این فریضه الهی باید در سایه امنیت حاجیان باشد و کشور میزبان موظف است در جهت تامین این امنیت برآید. درحالی که تنها چند روز از اجرای این فریضه الهی نگذشته بود که خبر سقوط جرثقیل در بیتالله الحرام وحشت را به جان زائرین انداخت و صحنه دلخراشی را رقم زد شامگاه جمعه مسجدالحرام در پی وقوع گرد و غبار همراه با وزش باد، شاهد سقوط یکی از دهها جرثقیل غول پیکری بود که ماههاست خانه خدا را به محاصره خود در آوردهاند.
دل بستگی به دنیا و اینکه انسان چون حیوان مشغول شکم بارگی باشد، باعث نابودی و دل مردگی می شود. غذاهای رنگارنگ هر سمت و سو باشد، او به آن سمت می لغزد و عاقبت رسوا می شود؛ چیزی که موجب سقوط آدم و حوا شد و آن ها را از بهشت برین به زمین کشید.
شهوت در لغت به معنای میل، رغبت و خواسته است. یکی از مهم ترین رذایل، شکم است که انسان را در چراگاه حیوانیت نگه داشته، در میان خوردنی های رنگارنگ می غلطاند و روح را از اوج گرفتن به سوی ملکوت باز می دارد. همچنین انسان را از حرکت در مسیر فطرت که رسیدن به خداست، باز می دارد.
امام علی (علیه السلام) فرموده است: «فَمَا خُلِقتُ لِیَشغَلَنِی أَکلُ الطَّیِّبَاتِ کَالبَهِیمَةِ المَربُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا؛ آفریده نشدم که خوردن خوراکی های پاکیزه مرا به خود مشغول دارد، همچون حیوان پرواری که تمام همش علف است یا همچون حیوان رها شده ای که شغلش چریدن، خوردن و پر کردن شکم می باشد».(1)
پر کردن شکم اگر چه از حلال باشد، انسان را از تعالی و رشد باز می دارد. امام در وصیتش به محمد حنفیه می فرماید: «مَن لَم یُعطِ نَفسَهُ شَهوَتَهَا أَصَابَ رُشدَهُ؛ کسی که به خواسته ها و شهوات نفسش پاسخ ندهد، به رشد و کمال رسد».(2)
این نکته را هم خوب است فراموش نکنیم که نکته ای که اسلام بر آن تأکید فراوان دارد، توجه صرف داشتن به خوردن و شکم و خوراک است وگرنه حداعتدال در این زمینه هم لازم بوده و هم مورد توجه اسلام قرار دارد .
نکته ی مهم این است که دل بستگی صرف به دنیا و اینکه انسان چون حیوان مشغول شکم بارگی باشد، باعث نابودی و دل مردگی می شود. غذاهای رنگارنگ هر سمت و سو باشد، او به آن سمت می لغزد و عاقبت رسوا می شود؛ چیزی که موجب سقوط آدم و حوا شد و آن ها را از بهشت برین به زمین کشید. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «غذای زیاد قلب را می میراند؛ همانگونه که آب زیاد، زراعت را از بین می برد».(3)
شیخ صدوق در کتاب «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» درباره کیفر قابیل فرزند خطارکار حضرت آدم(ع) و دو نفر از بنی اسرائیل و دو تن از امت اسلام با توجه به روایات رسیده این چنین نقل می کند:
- راوى می گوید از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند: در روز قیامت عذاب هفت نفر از همه سختتر است: فرزند آدم(ع) که برادرش را کشت، نمرود که با حضرت ابراهیم(ع) در مورد خداوند بحث و خدا را انکار کرد، دو نفر از بنى اسرائیل که قوم خود را یهودى و مسیحى کردند، فرعون که گفت: من بالاترین خداى شما هستم و دو نفر از این امت که یکى از آنها بدتر از دیگران است و در تابوتى شیشهاى در زیر جهنم در دریاهایى از آتش قرار دارد.
اوضاع مسجد الاقصی تغییر پیدا می کند؟ اخیرا فعالیت هایی که چندی است در زیر و اطراف مسجد جریان دارد شیب تند تری به خود گرفته است.
گذشته در زیر و اطراف این مسجد مقدس
فضای پر تنش؛ صهیونیست ها هرازچندگاهی به دنبال ایجاد چنین فضایی در بیت المقدس و مسجد الاقصی هستند اقداماتی که در جهت یهودی سازی این مکان مقدس و شهر شکل می گیرد. صهیونیست ها هر روز بر خلاف ضعفشان در مقابل جریان مقاومت اقدامات تحریک آمیز و افراطی خود را در جهت دستیابی به اهدافشان انجام می دهند. یکی از موارد، هتک حرمت مسجدالاقصی می باشد که با آن علاوه بر فشار آوردن بر مسلمانان منطقه به دنبال تخریب مسجد الاقصی و بنای هیکل سلیمان هستند. در اولین گام آنها با کار رسانه ای با معرفی قبة الصخره به جای مسجد الاقصی رژیم جعلی اسرائیل سال هاست کارهای جدی تر خود را تحت این پوشش و انحراف افکار عمومی به سمت تخریب مسجد پیش می برند.
چرا صهیونیست می خواهند مسجد الاقصی نباشند یهودیان حضرت سلیمان را نه یک پیامبر که یک پادشاه می دانند. آنها ادعا می کنند که مسجد الاقصی محل معبد سلیمان بوده است و به حضرت سلیمان تهمت کفر و جادوگری می زنند و در راستای جریان ضد دین و شیطان پرست خود با تحریف تورات سعی دارند آخرالزمان دیگری را برای خود رقم بزنند که اشغال قدس نیز در همین راستا می باشد. به همین جهت هر روز محاصره مسجد الاقصی در کرانه باختری تنگ تر، فشارها بر فلسطینیان بیشتر و شهرک سازی ها قوی تر می شوند .صهیونیست ها به ویژه گروه های افراطی تر آنان بیشتر رویای تخریب مسجد و بنای هیکل سلیمان را در ذهن می پروند و برای آن تلاش و برنامه ریزی می کنند، گروهایی چون جنبش بازسازی« هیکل سوم» که معتقد است در محل فعلی مسجد، سالها پیش «معبد سلیمان» بوده که یکبار «بخت النصر» و یکبار رومیها، آن را ویران کردهاند.
زن قُرَشی به دیگر زنان پیامبر(ص) فخر میفروخت که نکاح من به دست خدا بود و نکاح شما به دست اهلتان.
یکی از آیات بحثانگیز قرآن که دستاویز طعن منافقان و نقد مستشرقان اسلامستیز گردیده است، کریمه 37 سوره مبارکه احزاب است که میفرماید: «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِكْ عَلَیْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی فی نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَیْ لا یَكُونَ عَلَى الْمُوْمِنینَ حَرَجٌ فی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولا»[(به خاطر بیاور) زمانى را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودى [به فرزند خواندهات «زید»] مىگفتى: «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تكرار مىكردى)؛ و در دل چیزى را پنهان مىداشتى كه خداوند آن را آشكار مىكند؛ و از مردم مىترسیدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى! هنگامى كه زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآوردیم تا مشكلى براى مومنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان- هنگامى كه طلاق گیرند- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنت غلط تحریم این زنان باید شكسته شود).] این آیه اشاره دارد به موضوع ازدواج پیامبر(ص) با همسر مطلقه پسرخواندهاش، زید بن حارثه. سبب تشریع این آیه، چنانکه از مفاد آن مستفاد است، برانداختن یک باور نادرست و رسم دیرینه جاهلی است که بر مبنای آن، ازدواج با پسرخوانده، حرام انگاشته میشده است. برخی مفسران که چندان عنایتی به سره از ناسره جدا کردن احادیث ندارند در اینجا سخنانی سردادهاند که هم مایه وهن شخصیت پیامبر(ص) است و هم دستمایه گزافهگویی دشمن. چندانکه استناد به این ماجرای ساختگی، از زمانهای دور، همواره جای ثابتی در ادبیات جدلی مسیحیت در تضاد با اسلامیت داشته است.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد گاهی دلتان شما را در همان جایی که نشسته اید به یک زیارت عاشقانه برده باشد ، بارها به ما گفته اند دل ها را راهی کنید ... راهی کربلا... راهی مشهد ... راهی مدینه... . این دل سرعتش زیاد است، می رود و ما را هم با خود می برد.
گاهی دل ها بهانه گیر می شوند، مثل کودکی سرکش هر چه دستش بدهی، پس می زند. گاهی دل ها حال خوشی ندارند هر بهانه ای هم برایش جور کنی باز ناخوش است، زبان ندارد که دردش را بگوید، با زبان بی زبانی می گوید گرفته است، می گوید حالش خوب نیست و این دنیای پر زرق و برق و محبوب ما، برایش هیچ جذابیتی ندارد. تو هم سکوت می کنی تا بهتر درکش کنی، وقتی این دل در کنج سینه، پشت به دنیای ما می نشیند، حاضریم هر کاری کنیم تا روی خوشش را ببینیم، زندگی ای که دلش گرفته باشد زندگی نیست. گاهی برش می داریم و می بریمش بیرون، پارک، سینما، بازار، تا شاید حالش بهتر شود، اما نمی شود که نمی شود....
مگر دروغ گناه نیست؟ پس چگونه است که تقیه، که نوعی دروغ است، یکی از مسلّمات مذهب تشیع شمرده میشود؟
گاهی گفته میشود تقیه، مصداق دروغ و شاخهای از نفاق و دورویی است و دروغ و نفاق هر دو در آئین اسلام حرام و مذموم است، با این حال، چگونه است که علمای شیعه تقیه را مجاز میانگارند؟ در پاسخ بدین سوال، نخست باید ببینیم "تقیّه" در منابع مکتوب دینی به چه معناست؟ آنگاه به ترسیم تفاوتها و مرزهای مفاهیم سهگانه "تقیه"، "دروغ" و "نفاق" خواهیم پرداخت.
مفهوم واژگانی "تقیّه"
واژه "تقیه" با کلمات "تقوا" و "وقایه" همریشه اند و هر سه از ماده "وقی یقی" مشتق شدهاند که به معنای خویشتنداری و خودنگهداری است. عرب به سپر میگوید: وقایه. ترجمانی چون پرهیزکاری، برحذرداشتن، خداترسی و...همه از لوازم و فروعات مفهوم تقوا و تقیّه هستند نه اصل مفهوم.
مفهوم اصطلاحی "تقیّه"
"تقیه" اما در اصطلاح عبارت است از اینکه انسان برای حفظ جان، مال و یا آبروی خود از گزند مخالف مجبور شود سخنی بگوید و یا عملی مرتکب شود که در باطن بدان اعتقاد ندارد.
"تقیّه" در قرآن
تقیّ هجدای از حکم عقل، اصلی است که در آیات متعددی از قرآن مورد تایید قرار گرفته است. ما در
«دین» از بزرگ ترین نعمات الهی است و به فرموده ی امام سجاد (علیه السلام) راه احسان خداست که انسان را به سوی رستگاری و احسان در راه الهی می کشاند و عاقبت سعادتمندی را برای صاحبش فراهم می نماید. از جمله درخواست ها و تلاش های ما باید در جهت حفظ دین باشد که برای این امر در خود دین و شریعت الهی دستورالعمل هایی وجود دارد!
دوری از الحاد در دین
الحاد در دین یعنی آنچه را خداوند متعال در این دنیا ایجاد نموده به غیر خدا نسبت دهیم. مثلاً شفای مریض را به طبیب یا دارو نسبت دهیم در حالی که آفرینش دارد و ایجاد خواص آن و رابطه ی آن با بهبود یافتن بیمار فقط از آن خداست و هیچ کس در این رابطه ها شریک او نیست. پس انسان باید بداند که از جمله راه های حفظ دین حفظ اعتقاد به توحید و ارکان آن در درون خویش است که نبایستی با الحاد و شرک آلوده گردد!
دعا و طلب از خدا!
امام سجاد (علیه السلام) در فرازی از دعای استقبال از ماه مبارک رمضان به پروردگار متعال عرضه می دارند: اللهم صلی علی محمد واله و جنّبنا الالحاد فی توحیدک؛ خدایا بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه واله وسلم) درود فرست و ما را از اعراض و سستی در توحید خود باز دار؛ بنابراین برای حفظ نعمت دین بایستی از خود خداوند متعال درخواست نمود که ما را از آسیب های دینی مصون دارد که مهم ترین آن ها همانا الحاد در دین است!
از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل است که فرمودند، هر کس خود را در شکش فرو گذارد و در آن توقف نماید هر آنچه داشته است از دست می دهد
در قرآن آمده که حضرت موسی(ع) وقتی از میقات بازگشت و جریان گوسالهپرستی بنیاسرائیل را از نزدیک مشاهده کرد، آنقدر عصبانی شد که لوحنوشتههای احکام خدا را به زمین افکند! آیا این مساله، بیاحترامی به آیات الهی نیست؟
ماجرای مواجهه حضرت موسی(ع) با بنیاسرائیل پس از بازگشت از میقات از جمله آیات سوالبرانگیز قرآن کریم است. خداوند در کریمه 150 سوره مبارکه اعراف، این صحنه را اینگونه تصویر میکند: وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ كادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (اعراف/150) [و چون موسى، خشمناك و اندوهگین به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من چه بد جانشینى براى من بودید! آیا بر فرمان پروردگارتان پیشى گرفتید؟ و الواح را افكند و [موى] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشید. [هارون] گفت: «اى فرزند مادرم، این قوم، مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود كه مرا بكشند؛ پس مرا دشمنشاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده.» ]
مدیر کل عتبات عالیات سازمان حج و زیارت، از آغاز ثبت نام زائران برای اعزام به کربلا در اربعین از روز یکشنبه ۱۵ شهریور خبر داد و گفت: گذرنامه زائران باید تا پایان سال ۹۴ اعتبار داشته باشد.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، محسن نظافتی افزود:براساس برنامه ریزی های انجام شده برای اعزام زائران عتبات عالیات که از ماه های قبل در کمیته های ویژه ستاد اربعین انجام شده در سال جاری زائران باید برای اعزام در سامانه سماح به نشانی www.samah.haj.ir ثبت نام کنند.
وی با اشاره به اینکه هیچ اعزامی خارج از این سایت صورت نمی گیرد ، گفت: پس از ثبت نام در این سامانه دسته بندی و گروه بندی های زائران انجام می شود و بعد ازآن تمامی اطلاعات لازم در خصوص اعزام زائران در اختیار متقاضیان قرار می گیرد.
مدیر کل عتبات عالیات سازمان حج و زیارت تاکید کرد: در ایام اربعین تمامی زائرانی که قصد زیارت دارند باید گذرنامه همراه داشته باشند که البته گذرنامه آنها باید تا پایان سال ۹۴ اعتبار داشته باشد که برای تمامی آنها نیز روادید صادر می شود.
به گفته وی، این موضوع به دلیل جلوگیری از بی نظمی و ارائه خدمات اسکان، تغذیه، حمل و نقل و... بهتر به زائران و با هماهنگی با دولت عراق انجام خواهد شد.
نظافتی در مورد هزینه های سفر عتبات در اربعین نیز گفت: قیمت سفر بزودی مشخص و به زائران اعلام می شود.
چرا حضرت زکریا(ع) از خدا آیت و نشانه درخواست کرد؟ آیا او نسبت به پیام آورنده وحی تردید داشت؟
یکی از آیات سوالبرانگیز قرآن که دیدگاههای متعددی را در میان مفسران برانگیخته است، کریمه چهل و یکم سوره مبارکه آل عمران است که از قول حضرت زکریای نبی به خداوند میفرماید: «... رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً قالَ آیَتُک أَلَّا تُکلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ إِلَّا رَمْزاً...» [گفت: پروردگارا، برای من نشانهای قرار ده. گفت: نشانه تو این است که سه روز با مردم جز به اشاره سخن نمیتوانی گفت] داستان از این قرار است که وقتی حنّه همسر عمران برای ادای نذر خود، دخترش، مریم (س)، را به معبد سپرد، میان بزرگان بنیاسرائیل بر سر کفالت او اختلاف افتاد. ناگزیر به قرعهکشی روی آوردند و قرعه به نام زکریای نبی افتاد که از قضا شوهر خاله مریم (س) نیز بود. روزها و شبها از پی هم میگذشتند و مریم بر اثر کمال تقرب به درگاه خداوند، به مقامات و کراماتی نائل گردید چندانکه وقتی حضرت زکریا (ع) برای سرکشی به او وارد معبد شد در کمال شگفتی، غذاهای مخصوصی را کنار محرابش مشاهده کرد. روزی از او پرسید: «یا مَرْیمُ أَنَّی لَک هذا.. (37/آل عمران) [ای مریم! این غذاها (و میوههای غیر فصل) را از کجا آوردی؟]. مریم (س ) در جواب گفت: «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَنْ یشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ» (آل عمران/37)]این از طرف خدا است، و او است که هر کس را بخواهد، بیحساب روزی میدهد.]
چرا در قرآن، بیهمسری حضرت یحیی(علیهالسلام) مورد ستایش است؟ اگر ازدواج فضیلت است پس چرا حضرت یحیی(علیهالسلام) مجرد زیسته است؟
نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن
یکی از پیامبران بنیاسرائیل که بنا بر گزارش قرآن در کودکی به مقام نبوت نائل آمد حضرت یحیی فرزند حضرت زکریای نبی(علیهماالسلام) است. خداوند در کریمه 39 سوره آل عمران، حضرتش را به چهار وصف ممتاز ستوده است: « ...أَنَّ اللَّـهَ یُبَشِّرُكَ بِیَحْیَىٰ مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ وَسَیِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ »
ترجمه: [ فرشتگان ندا سر دادند: ای زکریا! خداوند تو را به «یحیی» بشارت میدهد؛ (کسی) که کلمه خدا (= مسیح) را تصدیق میکند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهای سرکش برکنار، و پیامبری از صالحان است.]
بی شک همه ما این ضرب المثل قدیمی را شنیده ایم که می گوید: "از محبت خارها گل می شود". مهرورزی و دوست داشتن موهبتی است که خداوند متعال در وجود تمامی انسان ها نهاده است. اما گاه به دلیل بی توجهی فراموشش می کنیم. گاه از محبت کردن خجالت می کشیم و در بسیاری موارد اثرات معجزه آسای مهر ورزیدن را از یاد می بریم.
بررسی های دینی و علمی به خوبی این مسئله را نشان می دهد که یکی از بهترین راه های تربیت فرزندان محبت کردن بدان هاست. والدین با نشان دادن علاقه خویش به فرزندان، می توانند آنان را در مسیر صحیح زندگی قرار دهند و خوب بودن را بدان ها آموزش دهند. استفاده از تنبیه، داد زدن، قهر کردن های پی در پی، توبیخ های مدام و ... در بسیاری موارد نه تنها کارساز نبوده بلکه کودک را به موجودی لجباز و خودسر تبدیل می کند. در حالی که استفاده از ابزار محبت می تواند تأثیرگذارتر باشد. از این رو در روایات اسلامی و سیره پیشوایان دینی تأکیدات فراوانی بر محبت کردن به کودکان وجود دارد. گو اینکه عشق ورزیدن و گرامی داشتن فرزند، از جمله وظایف والدین شمرده شده است.
انبیاء از مطلق اذیت و آزار شیطان در امان نیستند. علامه طباطبایی در المیزان شواهدی قرآنی آورده است تا این دیدگاه را بر کرسی قبول بنشاند.
گاهی سوال میشود که قلمرو و دامنه نفوذ شیطان تا کجاست؟ آیا فعالیت گمراهکننده او فقط در حد وسوسه، تزیین، تسویل و القاء افکار باطل است؟ یا اینکه فراتر از این امور، در حوزه جسم و جسمانیات افراد بشر هم تصرف میکند؟ پاسخ اجمالی بدین سوال این است که شیطان میتواند در انسانهای عادی در محدوده نفس و بدن آنها هر دو تصرف نماید اما در انسانهای عالی مانند پیامبران و پیشوایان پاک-درود خدا بر ایشان- تنها میتواند در حوزه جسم شریفشان (و نه نفس پاکشان) اثر بگذارد.
پاسخ مشروح
شیطان پس از آنکه در جریان خلقت آدم(ع) از درگاه الهی رانده شد، سوگند یاد کرد که دست از تلاش برندارد مگر اینکه همه فرزندان آدم را گمراه سازد جز آنها که در وادی امن اخلاص یعنی مخلَصین(به فتخ لام) ماوی گزیده اند: قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ(حجر/82و83) ابلیس گفت: به عزّت تو سوگند كه همه (ى مردم) را گمراه خواهم كرد. مگر بندگان تو آنان كه خالص شدهاند.
در مقالۀ قبل بیان شد که خانواده اصلی ترین رکن برای شکل گیری و تربیت فرزندانی مهدوی است. و «مهدی باوری» عنصری است که انسان را رهنمون می کند به فرزندآوری و تولید نسلی مهدوی که بتواند امام غائب خود را در تشکیل جامعه ای مهدوی، یاری گرداند. بر این اساس اگر پایۀ اصلی تربیت و رشد صحیح فرد برای اجتماع را در خانواده جستجو کنیم، زن به عنوان مربی خانواده و عامل اصلی انتقال ارزشها، جایگاه ویژه ای خواهد یافت. لذا نقش انسان سازی زن در طول هستی از اصیل ترین نقشهای وی بوده است.
تربیت جامعه مهدوی از دامان مادران منتظر
بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه سلام الله علیها می فرمایند: «آن گاه که زن در منزل به امور خانه و تربیت فرزند می پردازد به خدا نزدیکتر است.»[1] همچنین مفسر بزرگ جهان اسلام حضرت آیت الله جوادی آملی در اهمیت این موضوع چنین می فرمایند: «هر گاه زن اصالت را به نقشهای دیگری غیر از مادری و همسری دهد، از صراط مستقیم خارج است.» با این بیان روشن می شود که حرکت در صراط مستقیم و تقرب زن به سوی پروردگار، جز از طریق اصالت دادن به ایفای نقش کلیدی و موثر مادری و تربیت فرزندان مقدور نمی باشد. به همین جهت امام خمینی (ره) شغل اصلی زن و مهمترین کار وی را مادری و همسری دانسته است.[2] همچنین ایشان می فرمایند: «این مادر که بچه در دامن او بزرگ می شود، بزرگترین مسئولیت را دارد و شریفترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه.»[3] گویی معمار کبیر انقلاب به این نکتۀ مهم اشاره دارند که جامعۀ مهدوی نیازمند این است که فرزندانی مهدوی در دامان پرعفت مادران، بزرگ شوند و تحت تعلیم این عنصرِ مهمِ خانواده قرار بگیرند.
بدانید که مدار و معیار امر و طریقه ما بر سه چیز است؛ شب زنده داری، لقمه حلال و توجه به نماز، به ویژه نماز اول وقت و حضور قلب در آن.
شیخ حسنعلی اصفهانی، سیر انفسی و تهذیب روح و روان را از همان کودکی و به همت پدر خویش آغاز کرد، پدرش، ملا علی اکبر، حسنعلی را از همان کودکی در هر سحرگاه بیدار و او را به نماز، دعا، راز و نیاز و یاد خدا آشنا می کرد. او بیشتر شب ها تا صبح بیدار میماند و از پانزده سالگی تا پایان عمر پر برکتش، هر ساله ماه رجب و شعبان و رمضان و ایام البیض هر ماه را روزه دار بود. یکی از اشخاصی که در تکوین شخصیت عرفانی شیخ حسنعلی تاثیر داشته، مرحوم حاجی سید مرتضی کشمیری بوده است.
ایشان در مورد آیة الله نخودکی می فرمایند: مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی تا چهار سال در مشهد مقدس، هر شب تا صبح، قرآن را ختم می کرد و به امام رضا علیهالسلام هدیه می کرد، تا به آن مقامات رسید.
راه و روش عرفانی آیة الله نخودکی
شیخ حسنعلی درباره راه و روش عرفانی خود در جواب نامه یکی از سادات دزفول می نویسد: در طریقه حقیر، خصوصاً نماز خیلی مورد توجه است که هر چه زحمت و توجه است، به نماز معطوف دارید. بدانید که مدار و معیار امر و طریقه ما بر سه چیز است؛ شب زنده داری،لقمه حلال و توجه به نماز، به ویژه نماز اول وقتو حضور قلب در آن.»
مامون از احضار امام رضا علیه السلام به مَرو، اهدافی را دنبال می کرد، اما امام رضا علیه السلام، با سیاست و کیاست، آن سفر را تبدیل به سفری پر از خیر و برکت برای شیعیان نمود. ایشان در ابتدای سفر عدم میل باطنی خود را به این سفر اعلام کرد. (١) در نقطه نقطه این سفر، با سخنرانی های خود حقانیت خود و مذهب شیعه را به اثبات رساند. در مناظرات علمی نیز برتری علمی خود را بر سایر دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی به اثبات رساند. لذا مامون که با این برنامه مزورانه سعی در نابودی شیعه و کنترل امام شیعیان از طرفی و موجه ساختن چهره حکومت خود از طرف دیگر داشت، سرانجام ناکام از اهداف خود، مانند حکام گذشته راهی جز حذف امام برای خود نمی بیند و با این کار تمام آبروی خود را از دست می دهد.
آغازی که نافرجام ماند
مامون پس از استقرار حکومت خود و فراغت از جنگ با برادرش امین، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را به سفری اجباری فراخواند. هدف او از این سفر، بازسازی وجهه خود در بین مردم و علویان –یعنی سرسخت ترین دشمنان حکومت اموی و عباسی- بود. (٢) از همین رو افرادی را برای همراهی امام از مدینه تا مرو فرستاد. هر چند در ظاهر، مامون امام رضا علیه السلام را دعوت به مرو کرده بود، ولی در واقع این کار تبعید امام از بین یاران به محلی بود که کاملا تحت کنترل مامون باشد. ولی امام علی بن موسی علیه السلام که از اهداف شیطنت آمیز مامون مطلع است، نقشه او را با شکست روبرو ساخت. آن حضرت با اعلام نارضایتی خود از این سفر و دستور دادن اقوام و خویشان خود به گریه، همه را متوجه اجباری بودن این سفر گرداند. (3) همین مسئله باعث شد تا مامون نتواند وجهه خود را بین نزدیکان امام و مردم مدینه اصلاح نماید. بلکه لکه ننگین دیگری بر تاریخ حکومت غاصبین افزوده شده و کینه او در دل یاران امام تشدید گردید.
زیبایی هدیه ای است که خدای بزرگ، آن را در همه هستی جای گرفته، از طبیعت و دریا گرفته تا کویر و آسمانش، انسان به دنبال زیبایی است، چرا که می داند با آن به آرامش می رسد، اصلا زیبایی را که می بیند، انگار روحش به پرواز در می آید، شاید علت سفر ها و گردش های این موجود دوپا بر روی زمین همین باشد، به دنبال زیبایی بیشتری است...
خانه اش را می آراید، با بهترین وسایل می چیند که زیباتر شود، به آرایشگاه می رود، عمل های جراحی زیبایی انجام می دهد، که ظاهرش در نظر دیگران قابل تحسین شود، در پاساژ ها و مراکز خرید، به دنبال زیباترین لباس هایی است که بدن او را به بهترین فرم ممکن نشان دهد، خلاصه هر جا که زیبایی باشد، انسان به دنبال کشف و بهره از آن است.
اما خیلی ها که خودشان را بیشتر از این جسم فانی می دانند، به دنبال زیباتر کردن روحشان اند، به مراکز خیریه و اطرافیانشان کمک می کنند، به مکان های مقدس قدم می گذارند، سعی می کنند کتاب بخوانند، رفتارشان انسانی باشد، آنهم به معنای واقعی، شاید در هنگام رانندگی برای کسی بوق هم نزنند، جملات پر معنا و عمیق در شبکه های اجتماعی می گذارند و همیشه یک آرامش خاص در رفتارشان مشهود است.
اصلاً عادت کرده ایم که در مشکلات و گرفتاری ها ، در تاریکی هایی که در آن وارد شده ایم ، در چاه هایی که خودمان با دستان خود کنده ایم خودمان را ندید بگیریم و انگشت اشاره را به نشانه مقصر دانستن به طرف این و آن دراز کنیم ...
یک سکانس تکراری در زندگی همه ...
در اصل خیلی از گرفتاری ها ، گمراهی ها تاریکی ها و بدبختی هایی که با هزار زرورق کادو پیچ شده اند کسی نیست جز رفیق بد...
رفیق بد کسی است غیراز ما، که بیرون از ما ایستاده و برایمان نقشه های پلید می کشد، کسی که ما نمی خواهیم به نقشه هایش گوش کنیم، ولی او با هزار ترفند ما را همراه خود می کند.
رفیق بد همیشه مقصر است، مقصری که دور از ماست و می شود همه تقصیرها را به گردنش انداخت.
سلام دوستان وسروران عزیز
به وبلاگ خودتان خوش آمدید امیدوارم لحظات شادی داشته باشید لطفا پس از خواندن و مشاهده هر مطلب نظرات خود را مرقوم فرمایید. متشکرم