افزایش جرایم، بی قانونی و انزوا نتیجه کمرنگ شدن همبستگی در میان اعضای یک جامعه است. اما چگونه در دنیای مدرن امروزی که نقطه اهمیت خود را بر روی فرد گذاشته است، این ویژگی قوت خود را باز می یابد؟
همبستگی تنها ویژگی انسانی است که او را از قانون جنگل دور می سازد. همبستگی یا همان احساس یک دلی باجمع، توجه به دیگری و اهمیت قائل شدن برای روح جمعی والاترین خصوصیت بشر است که او را از خطر نابودی رهانیده و او را به یک انسان متمدن تبدیل می کند. هر چه این همبستگی کمتر شود به تبع آن احتمال بروز بزه و جرم نیز افزایش می یابد به همین خاطر بسیاری بر این عقیده اند که در شهرها و مناطق کوچک مانند روستاها به دلیل بالابودن میزان همبستگی اجتماعی آمار جرم و جنایت بسیار پایین تر از کلانشهرها و مناطق شلوغ و پرجمعیت است. می توان قاطعانه گفت که افزایش جرایم، بی قانونی و انزوا نتیجه کمرنگ شدن این ویژگی در میان اعضای یک جامعه است. اما چگونه در دنیای مدرن امروزی که نقطه اهمیت خود را بر روی فرد گذاشته است، این ویژگی قوت خود را باز می یابد؟ به عقیده جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی تنها راه خروج از این بن بست چنگ زدن به دین و مذهب به عنوان بارزترین جلوه همبستگی و محکم ترین پایگاه آن است. بخش عظیمی از آموزش های دینی ما مربوط به روابط اجتماعی و مناسکی می شود که در جمع انجام می گیرد. به طور کلی در اسلام به دلیل اهمیت این موضوع، بر انجام اعمالی توصیه شده که طبیعتاً میزان همبستگی اجتماعی را افزایش می دهد. بعنوان مثال حج و نماز جماعت نمونه بارزی در این خصوص است. هیات های عزاداری و سینه زنی، پخت و پخش نذری، انجام کارهای خیریه و رسیدگی به ایتام از مناسکی هستند که در ماه محرم باعث گره زدن افراد بسیاری به یکدیگر به زیباترین وجه خود می شوند.
هر ساله در ابتدای محرم پرچم سرخ گنبد امام حسین (ع) به پرچم مشکی بعنوان عزاداری تغییر پیدا میکند.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، هر ساله در ابتدای محرم پرچم سرخ گنبد امام حسین (ع) به پرچم مشکی بعنوان عزاداری تغییر پیدا میکند.
اصل پرچم قرمز هم یک سنت عربی است و فردی که کشته میشود تا انتقامش گرفته نشده پرچم قرمز بر سر مزارش است و دلیلش این است که هنوز انتقام خون امام حسین گرفته نشده تا امام زمان(عج) ظهور کنند.
باز هم حادثه ای و کشف روایتی و شورآفرینانی که ای منتظران، ظهور نزدیک است. بعد از حادثه غمبار مِنا، چشم عده ای به روایتی در کتاب موعودنامه خیره شد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود...
«صیحه ای در رمضان شنیده می شود ... قبیله ها در ماه ذی الحجه به جنگ بر می خیزند و نشان آن این است که حجاج را غارت می کنند و فاجعه بزرگی در منا روی می دهد که افراد بی شماری کشته می شوند و خون ها ریخته می شود و بر جمرات می ریزند.» با این دو آدرس: «روزگار رهایی، ج2، ص865 ؛ بحارالانوار، ج51، ص81»
و اکنون این سوال که بر اساس این روایت آیا حادثه مِنا نشانی از ظهور است؟ برای پاسخ، نخست لازم است اعتبار این روایت ارزیابی شود (بحث صدور روایت) سپس معنا و مراد آن بدست آید (بحث دلالت روایت). بعد از گذر از این دو مرحله است که می توان عالمانه و عادلانه به آن پرسش پاسخ گفت. با ذکر این نکته اگر روایت مورد نظر در مرحله اول نشان اعتبار کسب نکرد، به این معنا که یا از اعتبار ساقط شد و یا اعتبار آن به شدت مورد تردید قرار گرفت کار به مرحله دوم که بررسی معنا و مراد معصوم (علیه السلام) است نمی رسد.
اما این روایت:
بر اساس ترجمه ارائه شده و جستجو در منابع ذکر شد آن، روشن گردید: 1. روایت نقل شده تنها در منبع اول (روزگار تنهایی) وجود دارد و در منبع دوم (بحارالانوار) چنین روایتی وجود ندارد. 2. کتاب «روزگار رهایی» که ترجمه کتاب «یوم الخلاص» نوشت کامل سلیمان است در آدرس یاد شده، این حدیث را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله ذکر می کند: «سیکون فی رمضان صوتٌ و فی شوال مَعمَعة و فی ذی الحجة تحارب القبائل و علامته ان ی نهَب الحاجّ و تکون مَلحَمة مِنی و تکث ر فیها القَتلی و تسیل فیها الدماء حتی تسیل دماؤهم علی الجَمرَة»
در میان مردم احادیثی از رسول خدا صلی الله و علیه وآله خوانده می شد که گاه معنای درست آن را نمی دانستند. خوشوقتی ما از این است که شخصی درباره یکی از آن احادیث از امام هادی علیه السلام سوال کرد و باعث بازشدن دریچه ای از علم الهی بر روی ما شد.
یکی از این احادیث درباره روزهای هفته و دشمنی کردن با آن بود. خوش وقتی ما از این است که شخصی درباره آن حدیث از امام هادی علیه السلام سوال کرد و به این سبب باعث باز شدن دریچه ای از علم الهی بر روی ما شد. در اینجا می خواهیم در این باره سخن بگوییم و ضمناً جریان جالبی از علاقه شیعیان به اهل بیت علیهم السلام را حتی در هنگام خطر نقل کنیم.
به دنبال امام خود برای نجات از شبهات حتی در دل دشمن
نوه امام رضا و فرزند حضرت جواد یعنی حضرت علی بن محمد النقی علیهم السلام ملقب به «هادی» می باشند. یکی از حاکمان زمان ایشان متوکل عباسی، فردی بسیار کینه توز و سختگیر علیه شیعیان و ائمه اطهار علیهم السلام بود. متوکل، امام هادی علیه السلام را در جایی حبس کرده بود و شخصی به نام "صقر" از شیعیان آن حضرت، جویای احوال آن حضرت بود. صقر خود را به محل حبس امام علیه السلام رساند و به روشی که معلوم نشود از شیعیان آن حضرت است، به دنبال ملاقات با ایشان بود که سرانجام به شیوه جالبی موفق شد. مأمور ارشد آن مکان هم از شیعیانی بود که عقیده خود را پنهان می کرد اما منظور صقر را فهمید و او را به سوی حضرت هادی علیه السلام راهنمایی کرد. ملاقات او با امام علیه السلام به خاطر رعایت مسائل امنیتی کوتاه بود و او ضمن جویا شدن احوال حضرت، از ایشان سوالی نیز پرسید که این، موضوع نوشته ماست.
بنا بر پاره ای از روایات ماثور، نرجس خاتون، مادر مکرمه امام زمان(عج) به جناب شمعون الصفا نسب می برد. شمعون، پیامبر خدا و وصی حضرت عیسی(ع) است.
بنا بر اعتقاد مسلمین، از آدم ابوالبشر(ع) تا پیامبر خاتم(ص)، پیامبری بر خلق برانگیخته نشد مگر اینکه خلیفه و جانشین بعد از خود را به مردمان معرفی کرد. در همین راستا، مرحوم قطب راوندی در کتاب "قصص الانبیاء"، نام کثیری از اوصیای پیامبران را در ضمن روایتی منقول از نبی مکرم اسلام آورده که در فرازی از آن نام وصی حضرت عیسی (ع) بدین صورت آمده است: «و اوصی عیسی الی شمعون بن حمون الصفا».[1] بین مسیحیان و مسلمانان اتفاق نظر وجود دارد که شمعون الصفا(ع) وصی بلافصل حضرت عیسی(ع) است. شمعون در نزد مسیحیان به نام "پطرس" نیز خوانده می شود. زبان رایج در زمان حضرت عیسی(ع) یونانی است و بیتروس که احتمالا همان پطرس است، در لغت یونانی به معنای صخره است. گفته اند حضرت مسیح(ع) این نام را بر وی نهاده چراکه حضرتش در ایمان چونان صخره ای پرصلابت بوده است. پدرش یونا و پیشه هر دو (پدر و پسر )ماهی گیری بوده است. بنا به روایت عهد جدید وی به زبانهای آرامی(زبان مادری پطرس) و یونانی تسلط داشته است. [2]
روز نهم ماه ذی الحجه الحرام را روز "عرفه" نامیده اند ، روز عرفه خصوصیات منحصر به فردی دارد ، اگر چه این روز بزرگ عید نیست ؛ اما از آن به عنوان یکی از اعیاد بزرگ یاد می شود ؛ چرا که در این روز بزرگ خالق مهربان، نگاهی ویژه به بندگان خود دارد ، روزی برای درخواست کردن و جواب گرفتن ، روز پاک شدن از گناهان بسیار، روز رهایی از آتش ....
فاطمه محمدی -بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
روز عرفه جایگاه ویژه ای در میان روزهای دیگر سال دارد به دلیل چند خصوصیت ویژه :
"دعا" رشته اتصال بنده با خدای خود است، دعا باعث ارزشمند شدن بندگان نزد خداوند متعال می شود ، قرآن کریم می فرماید : «قلْ ما یَعْبَؤا بِکمْ رَبِّی لَوْ لا دعاؤکمْ فَقَدْ کَذَّبْتمْ فَسَوْفَ یَکون لِزاماً»؛( فرقان، 77) بگو: اگر دعایتان نباشد پروردگارم به شما ارج و منزلتی ننهد.
دعا کلید دست یافتن به گنجینه های عرش اعلی است، دعا کردن یعنی اتصال قطره وجود انسانی به اقیانوس لایزال الهی... دعا کردن همیشه خوب است اما گاهی خیلی خوب است به اصلاح نور علی نور است ، گاهی شرایطی پیش می آید که دعا کردن عین استجابت است ، مثل همین امروز ، مثل روز بزرگ عرفه، روزی که سفارش های اکید شده است که تا می توانیم برای خود و دیگران دعا کنیم.
شب و روزی مخصوص دعا کردن !
شب عرفه دارای برکتی است که احیا و عبادت در آن معادل صد و هفتاد سال شمرده شده است، و روز عرفه ، روزى است كه حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فرا خوانده و سفره های جود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده است. (کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی) امام علی علیه السلام می فرماید: «خداوند کلید گنجینه ها(ی رحمتش) را در دستان تو قرار داده است، که به تو اجازه داده از او درخواست کنی تا هر گاه بخواهی، درهای نعمتش را با دعا بگشایی و بارش باران رحمتش را طلب نمایی؛ پس اگر اجابت دعایت به تأخیر افتاد، این تأخیر تو را ناامید نسازد».( نهج البلاغه ، نامه 31)
در قرآن وقتی دامنه سخن به مسائل جنسی کشیده میشود، جلوههای ادب خداوند بروز میکند. صراحت جایش را به کنایت میدهد. نه به گونه تحریکآمیز سخن رانده میشود و نه چندان که حکم مسئله در پس پرده حیا و ادب، مخفی بماند.
از حضرت آفتاب و پیامبر آب و آئینه - درود خدا بر او و خاندانش - مروی است که: «إنّ هذا القرآن مأدبه الله فتعلّموا مأدبته ما استطعتم».(1) مَأدَبه ، به فتح دال یعنی ادب و تقویم خلق. مَأدبه ، به ضمّ دال یعنی طعام مهمانی. بدین وجه، معنی «القرآن مأدَبه الله»، این است که قرآن برای ادب و تقویم خلق است. "ادب"، نگاه داشت حدّ هر چیز و "تقویم"، راست و درست ایستاندن است. این وجه با تعلّموا مناسب تر است. پس معنی حدیث این که « قرآن، ادب و دستور الهی است از این مَأدَبه الله، ادب فرا بگیرید و حدّ انسانی خودتان را حفظ کنید و نگاه بدارید و بدین دستور خودتان را راست و درست به بار بیاورید و به فعلیّت برسانید.» مَأدَبه، فرهنگستان و ادبستان است که به تخفیف می گوییم دبستان. مَأدَبه؛ مکتب و مدرسه است که جای تأدیب و تربیت است. آن جایی که به انسان ادب یاد می دهند آن جا را مَأدَبه می گویند. قرآن به انسان ادب یاد می دهد. (2).
بنی اسرائیلیان قوم محمد صلی الله علیه و آله کدامند؟
بنی اسرائیل، از نسل حضرت یعقوب علیه السلام هستند و آیات قرآنی فراوانی در ارتباط با آنان نازل شده است. این قوم به طور ویژه دارای دین یهود می باشند و آیات فراوانی هم درباره یهودیان و نحوه دینداری آنها در قرآن آمده است.
می دانیم که تأکید ها و تکرارهای قرآن بی حکمت نیست و در اینجا به حکمتی در این باره اشاره میکنیم.
شروع داستان قوم بنی اسرائیل
ملائکه الهی در سن کهنسالی به ابراهیم علیه السلام بشارت فرزند دادند. او از همسر نازای خود بعد از عمری انتظار دارای فرزندی شد که نام او را اسحاق علیه السلام گذاشت و او نیز دارای فرزندی به نام یعقوب و ملقب به اسرائیل گردید و فرزندان او به مرور زمان تبدیل به قومی مشهور و تأثیر گذار به نام بنی اسرائیل گردیدند.
اقامت در مصر از زمان یوسف علیه السلام و خروج از آن در زمان موسی علیه السلام، سرگردانی در بیابان، دوران داوران، دوران پادشاهان، دو دولت مختلف، تاخت و تاز دشمنان و دوران اسارت و تخریب شهر و پراکندگی جمعیت و نابودی متون دینی که چند بار اتفاق افتاده است، تاریخ این قوم را به شکلی خاص رقم زده است.
نویسندگان، حضور بنی اسرائیل در مناطق مختلف را باعث جلب فرهنگ ها و عقاید مختلف در بین آنها دانسته اند (مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 12) آنان به رغم تاریخ پرفراز و نشیبشان و به رغم سکونت در مناطق گوناگون جهان، هویت قومی خود را که پیوند با هویت دینی شان دارد در خود حفظ کرده اند و هم اینک به قوم یهود معروف هستند.
صفحه طرفداران حاج قاسم سلیمانی در اینستاگرام عکسی از این سردار در دوران جوانی و در میان همرزمانش را به اشتراک گذاشته است.
به گزارش خبرنگار اخبار داغگروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، متولد سال 1336 در شهرستان رابر از توابع استان کرمان است، او در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق فرمانده لشکر 41 ثارالله کرمان بود.
صفحه طرفداران حاج قاسم سلیمانی در اینستاگرام تصاویر کمتر دیده شده ای از سردار سلیمانی در دوران جوانی و دفاع مقدس به اشتراک گذاشته است.
دل بستگی به دنیا و اینکه انسان چون حیوان مشغول شکم بارگی باشد، باعث نابودی و دل مردگی می شود. غذاهای رنگارنگ هر سمت و سو باشد، او به آن سمت می لغزد و عاقبت رسوا می شود؛ چیزی که موجب سقوط آدم و حوا شد و آن ها را از بهشت برین به زمین کشید.
شهوت در لغت به معنای میل، رغبت و خواسته است. یکی از مهم ترین رذایل، شکم است که انسان را در چراگاه حیوانیت نگه داشته، در میان خوردنی های رنگارنگ می غلطاند و روح را از اوج گرفتن به سوی ملکوت باز می دارد. همچنین انسان را از حرکت در مسیر فطرت که رسیدن به خداست، باز می دارد.
امام علی (علیه السلام) فرموده است: «فَمَا خُلِقتُ لِیَشغَلَنِی أَکلُ الطَّیِّبَاتِ کَالبَهِیمَةِ المَربُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا؛ آفریده نشدم که خوردن خوراکی های پاکیزه مرا به خود مشغول دارد، همچون حیوان پرواری که تمام همش علف است یا همچون حیوان رها شده ای که شغلش چریدن، خوردن و پر کردن شکم می باشد».(1)
پر کردن شکم اگر چه از حلال باشد، انسان را از تعالی و رشد باز می دارد. امام در وصیتش به محمد حنفیه می فرماید: «مَن لَم یُعطِ نَفسَهُ شَهوَتَهَا أَصَابَ رُشدَهُ؛ کسی که به خواسته ها و شهوات نفسش پاسخ ندهد، به رشد و کمال رسد».(2)
این نکته را هم خوب است فراموش نکنیم که نکته ای که اسلام بر آن تأکید فراوان دارد، توجه صرف داشتن به خوردن و شکم و خوراک است وگرنه حداعتدال در این زمینه هم لازم بوده و هم مورد توجه اسلام قرار دارد .
نکته ی مهم این است که دل بستگی صرف به دنیا و اینکه انسان چون حیوان مشغول شکم بارگی باشد، باعث نابودی و دل مردگی می شود. غذاهای رنگارنگ هر سمت و سو باشد، او به آن سمت می لغزد و عاقبت رسوا می شود؛ چیزی که موجب سقوط آدم و حوا شد و آن ها را از بهشت برین به زمین کشید. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «غذای زیاد قلب را می میراند؛ همانگونه که آب زیاد، زراعت را از بین می برد».(3)
شیخ صدوق در کتاب «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» درباره کیفر قابیل فرزند خطارکار حضرت آدم(ع) و دو نفر از بنی اسرائیل و دو تن از امت اسلام با توجه به روایات رسیده این چنین نقل می کند:
- راوى می گوید از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند: در روز قیامت عذاب هفت نفر از همه سختتر است: فرزند آدم(ع) که برادرش را کشت، نمرود که با حضرت ابراهیم(ع) در مورد خداوند بحث و خدا را انکار کرد، دو نفر از بنى اسرائیل که قوم خود را یهودى و مسیحى کردند، فرعون که گفت: من بالاترین خداى شما هستم و دو نفر از این امت که یکى از آنها بدتر از دیگران است و در تابوتى شیشهاى در زیر جهنم در دریاهایى از آتش قرار دارد.
زن قُرَشی به دیگر زنان پیامبر(ص) فخر میفروخت که نکاح من به دست خدا بود و نکاح شما به دست اهلتان.
یکی از آیات بحثانگیز قرآن که دستاویز طعن منافقان و نقد مستشرقان اسلامستیز گردیده است، کریمه 37 سوره مبارکه احزاب است که میفرماید: «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِكْ عَلَیْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی فی نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَیْ لا یَكُونَ عَلَى الْمُوْمِنینَ حَرَجٌ فی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولا»[(به خاطر بیاور) زمانى را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودى [به فرزند خواندهات «زید»] مىگفتى: «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تكرار مىكردى)؛ و در دل چیزى را پنهان مىداشتى كه خداوند آن را آشكار مىكند؛ و از مردم مىترسیدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى! هنگامى كه زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآوردیم تا مشكلى براى مومنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان- هنگامى كه طلاق گیرند- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنت غلط تحریم این زنان باید شكسته شود).] این آیه اشاره دارد به موضوع ازدواج پیامبر(ص) با همسر مطلقه پسرخواندهاش، زید بن حارثه. سبب تشریع این آیه، چنانکه از مفاد آن مستفاد است، برانداختن یک باور نادرست و رسم دیرینه جاهلی است که بر مبنای آن، ازدواج با پسرخوانده، حرام انگاشته میشده است. برخی مفسران که چندان عنایتی به سره از ناسره جدا کردن احادیث ندارند در اینجا سخنانی سردادهاند که هم مایه وهن شخصیت پیامبر(ص) است و هم دستمایه گزافهگویی دشمن. چندانکه استناد به این ماجرای ساختگی، از زمانهای دور، همواره جای ثابتی در ادبیات جدلی مسیحیت در تضاد با اسلامیت داشته است.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد گاهی دلتان شما را در همان جایی که نشسته اید به یک زیارت عاشقانه برده باشد ، بارها به ما گفته اند دل ها را راهی کنید ... راهی کربلا... راهی مشهد ... راهی مدینه... . این دل سرعتش زیاد است، می رود و ما را هم با خود می برد.
گاهی دل ها بهانه گیر می شوند، مثل کودکی سرکش هر چه دستش بدهی، پس می زند. گاهی دل ها حال خوشی ندارند هر بهانه ای هم برایش جور کنی باز ناخوش است، زبان ندارد که دردش را بگوید، با زبان بی زبانی می گوید گرفته است، می گوید حالش خوب نیست و این دنیای پر زرق و برق و محبوب ما، برایش هیچ جذابیتی ندارد. تو هم سکوت می کنی تا بهتر درکش کنی، وقتی این دل در کنج سینه، پشت به دنیای ما می نشیند، حاضریم هر کاری کنیم تا روی خوشش را ببینیم، زندگی ای که دلش گرفته باشد زندگی نیست. گاهی برش می داریم و می بریمش بیرون، پارک، سینما، بازار، تا شاید حالش بهتر شود، اما نمی شود که نمی شود....
مگر دروغ گناه نیست؟ پس چگونه است که تقیه، که نوعی دروغ است، یکی از مسلّمات مذهب تشیع شمرده میشود؟
گاهی گفته میشود تقیه، مصداق دروغ و شاخهای از نفاق و دورویی است و دروغ و نفاق هر دو در آئین اسلام حرام و مذموم است، با این حال، چگونه است که علمای شیعه تقیه را مجاز میانگارند؟ در پاسخ بدین سوال، نخست باید ببینیم "تقیّه" در منابع مکتوب دینی به چه معناست؟ آنگاه به ترسیم تفاوتها و مرزهای مفاهیم سهگانه "تقیه"، "دروغ" و "نفاق" خواهیم پرداخت.
مفهوم واژگانی "تقیّه"
واژه "تقیه" با کلمات "تقوا" و "وقایه" همریشه اند و هر سه از ماده "وقی یقی" مشتق شدهاند که به معنای خویشتنداری و خودنگهداری است. عرب به سپر میگوید: وقایه. ترجمانی چون پرهیزکاری، برحذرداشتن، خداترسی و...همه از لوازم و فروعات مفهوم تقوا و تقیّه هستند نه اصل مفهوم.
مفهوم اصطلاحی "تقیّه"
"تقیه" اما در اصطلاح عبارت است از اینکه انسان برای حفظ جان، مال و یا آبروی خود از گزند مخالف مجبور شود سخنی بگوید و یا عملی مرتکب شود که در باطن بدان اعتقاد ندارد.
"تقیّه" در قرآن
تقیّ هجدای از حکم عقل، اصلی است که در آیات متعددی از قرآن مورد تایید قرار گرفته است. ما در
در قرآن آمده که حضرت موسی(ع) وقتی از میقات بازگشت و جریان گوسالهپرستی بنیاسرائیل را از نزدیک مشاهده کرد، آنقدر عصبانی شد که لوحنوشتههای احکام خدا را به زمین افکند! آیا این مساله، بیاحترامی به آیات الهی نیست؟
ماجرای مواجهه حضرت موسی(ع) با بنیاسرائیل پس از بازگشت از میقات از جمله آیات سوالبرانگیز قرآن کریم است. خداوند در کریمه 150 سوره مبارکه اعراف، این صحنه را اینگونه تصویر میکند: وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ كادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (اعراف/150) [و چون موسى، خشمناك و اندوهگین به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من چه بد جانشینى براى من بودید! آیا بر فرمان پروردگارتان پیشى گرفتید؟ و الواح را افكند و [موى] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشید. [هارون] گفت: «اى فرزند مادرم، این قوم، مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود كه مرا بكشند؛ پس مرا دشمنشاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده.» ]
گروه تروریستی داعش 300 زن عرب و غیر عرب را با هدف انجام جهاد نکاح وارد موصل کرد.
به گزارش خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، هر روز شاهد جنایات وحشیانه جدیدی از گروه تروریستی داعش در کشورهای عراق، سوریه و ...هستیم که خواندن اخبار و تصاویر جنایات این گروه تکفیری دل هر انسانی را میآزارد، این گزارش مروری بر اخبار «داعش» در ساعات گذشته است.
به رغم تشدید حملات هواپیماهای ائتلاف بینالمللی، بررسیهای نظامی نشان میدهد این حملات با میزان خطری که حضور داعش در منطقه ایجاد کرده است، تناسبی ندارد.
مدیر کل عتبات عالیات سازمان حج و زیارت، از آغاز ثبت نام زائران برای اعزام به کربلا در اربعین از روز یکشنبه ۱۵ شهریور خبر داد و گفت: گذرنامه زائران باید تا پایان سال ۹۴ اعتبار داشته باشد.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، محسن نظافتی افزود:براساس برنامه ریزی های انجام شده برای اعزام زائران عتبات عالیات که از ماه های قبل در کمیته های ویژه ستاد اربعین انجام شده در سال جاری زائران باید برای اعزام در سامانه سماح به نشانی www.samah.haj.ir ثبت نام کنند.
وی با اشاره به اینکه هیچ اعزامی خارج از این سایت صورت نمی گیرد ، گفت: پس از ثبت نام در این سامانه دسته بندی و گروه بندی های زائران انجام می شود و بعد ازآن تمامی اطلاعات لازم در خصوص اعزام زائران در اختیار متقاضیان قرار می گیرد.
مدیر کل عتبات عالیات سازمان حج و زیارت تاکید کرد: در ایام اربعین تمامی زائرانی که قصد زیارت دارند باید گذرنامه همراه داشته باشند که البته گذرنامه آنها باید تا پایان سال ۹۴ اعتبار داشته باشد که برای تمامی آنها نیز روادید صادر می شود.
به گفته وی، این موضوع به دلیل جلوگیری از بی نظمی و ارائه خدمات اسکان، تغذیه، حمل و نقل و... بهتر به زائران و با هماهنگی با دولت عراق انجام خواهد شد.
نظافتی در مورد هزینه های سفر عتبات در اربعین نیز گفت: قیمت سفر بزودی مشخص و به زائران اعلام می شود.
ظهر یکشنبه فردا نیوز در خبر اعلام کرد که شعار مرگ بر آمریکا از دیوار های سفارت سابق آمریکا پاک شده است، در پی این خبر و بازتاب های امروز بعد از ظهر طی اقدامی این شعار بار دیگر به دیوار های این مکان بازگشت.
چرا حضرت زکریا(ع) از خدا آیت و نشانه درخواست کرد؟ آیا او نسبت به پیام آورنده وحی تردید داشت؟
یکی از آیات سوالبرانگیز قرآن که دیدگاههای متعددی را در میان مفسران برانگیخته است، کریمه چهل و یکم سوره مبارکه آل عمران است که از قول حضرت زکریای نبی به خداوند میفرماید: «... رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً قالَ آیَتُک أَلَّا تُکلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ إِلَّا رَمْزاً...» [گفت: پروردگارا، برای من نشانهای قرار ده. گفت: نشانه تو این است که سه روز با مردم جز به اشاره سخن نمیتوانی گفت] داستان از این قرار است که وقتی حنّه همسر عمران برای ادای نذر خود، دخترش، مریم (س)، را به معبد سپرد، میان بزرگان بنیاسرائیل بر سر کفالت او اختلاف افتاد. ناگزیر به قرعهکشی روی آوردند و قرعه به نام زکریای نبی افتاد که از قضا شوهر خاله مریم (س) نیز بود. روزها و شبها از پی هم میگذشتند و مریم بر اثر کمال تقرب به درگاه خداوند، به مقامات و کراماتی نائل گردید چندانکه وقتی حضرت زکریا (ع) برای سرکشی به او وارد معبد شد در کمال شگفتی، غذاهای مخصوصی را کنار محرابش مشاهده کرد. روزی از او پرسید: «یا مَرْیمُ أَنَّی لَک هذا.. (37/آل عمران) [ای مریم! این غذاها (و میوههای غیر فصل) را از کجا آوردی؟]. مریم (س ) در جواب گفت: «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَنْ یشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ» (آل عمران/37)]این از طرف خدا است، و او است که هر کس را بخواهد، بیحساب روزی میدهد.]
چرا در قرآن، بیهمسری حضرت یحیی(علیهالسلام) مورد ستایش است؟ اگر ازدواج فضیلت است پس چرا حضرت یحیی(علیهالسلام) مجرد زیسته است؟
نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن
یکی از پیامبران بنیاسرائیل که بنا بر گزارش قرآن در کودکی به مقام نبوت نائل آمد حضرت یحیی فرزند حضرت زکریای نبی(علیهماالسلام) است. خداوند در کریمه 39 سوره آل عمران، حضرتش را به چهار وصف ممتاز ستوده است: « ...أَنَّ اللَّـهَ یُبَشِّرُكَ بِیَحْیَىٰ مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ وَسَیِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ »
ترجمه: [ فرشتگان ندا سر دادند: ای زکریا! خداوند تو را به «یحیی» بشارت میدهد؛ (کسی) که کلمه خدا (= مسیح) را تصدیق میکند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهای سرکش برکنار، و پیامبری از صالحان است.]
بی شک همه ما این ضرب المثل قدیمی را شنیده ایم که می گوید: "از محبت خارها گل می شود". مهرورزی و دوست داشتن موهبتی است که خداوند متعال در وجود تمامی انسان ها نهاده است. اما گاه به دلیل بی توجهی فراموشش می کنیم. گاه از محبت کردن خجالت می کشیم و در بسیاری موارد اثرات معجزه آسای مهر ورزیدن را از یاد می بریم.
بررسی های دینی و علمی به خوبی این مسئله را نشان می دهد که یکی از بهترین راه های تربیت فرزندان محبت کردن بدان هاست. والدین با نشان دادن علاقه خویش به فرزندان، می توانند آنان را در مسیر صحیح زندگی قرار دهند و خوب بودن را بدان ها آموزش دهند. استفاده از تنبیه، داد زدن، قهر کردن های پی در پی، توبیخ های مدام و ... در بسیاری موارد نه تنها کارساز نبوده بلکه کودک را به موجودی لجباز و خودسر تبدیل می کند. در حالی که استفاده از ابزار محبت می تواند تأثیرگذارتر باشد. از این رو در روایات اسلامی و سیره پیشوایان دینی تأکیدات فراوانی بر محبت کردن به کودکان وجود دارد. گو اینکه عشق ورزیدن و گرامی داشتن فرزند، از جمله وظایف والدین شمرده شده است.
انبیاء از مطلق اذیت و آزار شیطان در امان نیستند. علامه طباطبایی در المیزان شواهدی قرآنی آورده است تا این دیدگاه را بر کرسی قبول بنشاند.
گاهی سوال میشود که قلمرو و دامنه نفوذ شیطان تا کجاست؟ آیا فعالیت گمراهکننده او فقط در حد وسوسه، تزیین، تسویل و القاء افکار باطل است؟ یا اینکه فراتر از این امور، در حوزه جسم و جسمانیات افراد بشر هم تصرف میکند؟ پاسخ اجمالی بدین سوال این است که شیطان میتواند در انسانهای عادی در محدوده نفس و بدن آنها هر دو تصرف نماید اما در انسانهای عالی مانند پیامبران و پیشوایان پاک-درود خدا بر ایشان- تنها میتواند در حوزه جسم شریفشان (و نه نفس پاکشان) اثر بگذارد.
پاسخ مشروح
شیطان پس از آنکه در جریان خلقت آدم(ع) از درگاه الهی رانده شد، سوگند یاد کرد که دست از تلاش برندارد مگر اینکه همه فرزندان آدم را گمراه سازد جز آنها که در وادی امن اخلاص یعنی مخلَصین(به فتخ لام) ماوی گزیده اند: قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ(حجر/82و83) ابلیس گفت: به عزّت تو سوگند كه همه (ى مردم) را گمراه خواهم كرد. مگر بندگان تو آنان كه خالص شدهاند.
در مقالۀ قبل بیان شد که خانواده اصلی ترین رکن برای شکل گیری و تربیت فرزندانی مهدوی است. و «مهدی باوری» عنصری است که انسان را رهنمون می کند به فرزندآوری و تولید نسلی مهدوی که بتواند امام غائب خود را در تشکیل جامعه ای مهدوی، یاری گرداند. بر این اساس اگر پایۀ اصلی تربیت و رشد صحیح فرد برای اجتماع را در خانواده جستجو کنیم، زن به عنوان مربی خانواده و عامل اصلی انتقال ارزشها، جایگاه ویژه ای خواهد یافت. لذا نقش انسان سازی زن در طول هستی از اصیل ترین نقشهای وی بوده است.
تربیت جامعه مهدوی از دامان مادران منتظر
بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه سلام الله علیها می فرمایند: «آن گاه که زن در منزل به امور خانه و تربیت فرزند می پردازد به خدا نزدیکتر است.»[1] همچنین مفسر بزرگ جهان اسلام حضرت آیت الله جوادی آملی در اهمیت این موضوع چنین می فرمایند: «هر گاه زن اصالت را به نقشهای دیگری غیر از مادری و همسری دهد، از صراط مستقیم خارج است.» با این بیان روشن می شود که حرکت در صراط مستقیم و تقرب زن به سوی پروردگار، جز از طریق اصالت دادن به ایفای نقش کلیدی و موثر مادری و تربیت فرزندان مقدور نمی باشد. به همین جهت امام خمینی (ره) شغل اصلی زن و مهمترین کار وی را مادری و همسری دانسته است.[2] همچنین ایشان می فرمایند: «این مادر که بچه در دامن او بزرگ می شود، بزرگترین مسئولیت را دارد و شریفترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه.»[3] گویی معمار کبیر انقلاب به این نکتۀ مهم اشاره دارند که جامعۀ مهدوی نیازمند این است که فرزندانی مهدوی در دامان پرعفت مادران، بزرگ شوند و تحت تعلیم این عنصرِ مهمِ خانواده قرار بگیرند.
بدانید که مدار و معیار امر و طریقه ما بر سه چیز است؛ شب زنده داری، لقمه حلال و توجه به نماز، به ویژه نماز اول وقت و حضور قلب در آن.
شیخ حسنعلی اصفهانی، سیر انفسی و تهذیب روح و روان را از همان کودکی و به همت پدر خویش آغاز کرد، پدرش، ملا علی اکبر، حسنعلی را از همان کودکی در هر سحرگاه بیدار و او را به نماز، دعا، راز و نیاز و یاد خدا آشنا می کرد. او بیشتر شب ها تا صبح بیدار میماند و از پانزده سالگی تا پایان عمر پر برکتش، هر ساله ماه رجب و شعبان و رمضان و ایام البیض هر ماه را روزه دار بود. یکی از اشخاصی که در تکوین شخصیت عرفانی شیخ حسنعلی تاثیر داشته، مرحوم حاجی سید مرتضی کشمیری بوده است.
ایشان در مورد آیة الله نخودکی می فرمایند: مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی تا چهار سال در مشهد مقدس، هر شب تا صبح، قرآن را ختم می کرد و به امام رضا علیهالسلام هدیه می کرد، تا به آن مقامات رسید.
راه و روش عرفانی آیة الله نخودکی
شیخ حسنعلی درباره راه و روش عرفانی خود در جواب نامه یکی از سادات دزفول می نویسد: در طریقه حقیر، خصوصاً نماز خیلی مورد توجه است که هر چه زحمت و توجه است، به نماز معطوف دارید. بدانید که مدار و معیار امر و طریقه ما بر سه چیز است؛ شب زنده داری،لقمه حلال و توجه به نماز، به ویژه نماز اول وقتو حضور قلب در آن.»
در آستانه میلاد با سعادت امام رضا علیه السلام قرار داریم، امام معصومی که ما ایرانیان بیشترین انس و الفت را در بین ائمه علیهم السلام، با ایشان داریم آن هم به واسطه مرقد مطهر ایشان که در خاک ایران زمین قرار دارد.
تا دلهایمان تنگ می شود، تا مشکلات از همه طرف به ما هجوم می آورند، تا بیماری ها و ناملایمات زندگی را بر ما سخت می گیرند راهی بارگاه ملکوتی ایشان می شویم و در آن فضای نورانی جانی دوباره می گیریم و با امیدی مضاعف راهی دیار خود می شویم .
آن هایی که معرفتشان از ما بیشتر است، و حق امام و امامت را می شناسند، فقط برای عرض حاجت رو بر آستان مقدس آن امام بزگوار - که سلام و صلوات خداوند متعال بر او باد - نمی کنند. بلکه خود را موظف می دانند هر فرصت که دست می دهد، برای عرض ادب و احترام به پابوسی امام رضا علیه السلام مشرف شوند. خلاصه هر کس به اندازه همت و معرفت خود از سفره نعمت وجود مطهر امام رضا علیه السلام بهره می برد.
چقدر خوب است که ما با شناخت سیره و فضایل ایشان، زیارتی از سر معرفت را تجربه کنیم ، و بدانیم که به زیارت چه کسی می رویم، خصوصیات ایشان را بهتر بشناسیم و در رفتارمان سعی کنیم امام رضا(علیه السلام) گونه عمل کنیم.
در این مجال به قسمتی از سیره رفتاری ایشان در چند زمینه مبتلا به جامعه امروز، می پردازیم باشد که عامل باشیم.
مامون از احضار امام رضا علیه السلام به مَرو، اهدافی را دنبال می کرد، اما امام رضا علیه السلام، با سیاست و کیاست، آن سفر را تبدیل به سفری پر از خیر و برکت برای شیعیان نمود. ایشان در ابتدای سفر عدم میل باطنی خود را به این سفر اعلام کرد. (١) در نقطه نقطه این سفر، با سخنرانی های خود حقانیت خود و مذهب شیعه را به اثبات رساند. در مناظرات علمی نیز برتری علمی خود را بر سایر دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی به اثبات رساند. لذا مامون که با این برنامه مزورانه سعی در نابودی شیعه و کنترل امام شیعیان از طرفی و موجه ساختن چهره حکومت خود از طرف دیگر داشت، سرانجام ناکام از اهداف خود، مانند حکام گذشته راهی جز حذف امام برای خود نمی بیند و با این کار تمام آبروی خود را از دست می دهد.
آغازی که نافرجام ماند
مامون پس از استقرار حکومت خود و فراغت از جنگ با برادرش امین، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را به سفری اجباری فراخواند. هدف او از این سفر، بازسازی وجهه خود در بین مردم و علویان –یعنی سرسخت ترین دشمنان حکومت اموی و عباسی- بود. (٢) از همین رو افرادی را برای همراهی امام از مدینه تا مرو فرستاد. هر چند در ظاهر، مامون امام رضا علیه السلام را دعوت به مرو کرده بود، ولی در واقع این کار تبعید امام از بین یاران به محلی بود که کاملا تحت کنترل مامون باشد. ولی امام علی بن موسی علیه السلام که از اهداف شیطنت آمیز مامون مطلع است، نقشه او را با شکست روبرو ساخت. آن حضرت با اعلام نارضایتی خود از این سفر و دستور دادن اقوام و خویشان خود به گریه، همه را متوجه اجباری بودن این سفر گرداند. (3) همین مسئله باعث شد تا مامون نتواند وجهه خود را بین نزدیکان امام و مردم مدینه اصلاح نماید. بلکه لکه ننگین دیگری بر تاریخ حکومت غاصبین افزوده شده و کینه او در دل یاران امام تشدید گردید.
زیبایی هدیه ای است که خدای بزرگ، آن را در همه هستی جای گرفته، از طبیعت و دریا گرفته تا کویر و آسمانش، انسان به دنبال زیبایی است، چرا که می داند با آن به آرامش می رسد، اصلا زیبایی را که می بیند، انگار روحش به پرواز در می آید، شاید علت سفر ها و گردش های این موجود دوپا بر روی زمین همین باشد، به دنبال زیبایی بیشتری است...
خانه اش را می آراید، با بهترین وسایل می چیند که زیباتر شود، به آرایشگاه می رود، عمل های جراحی زیبایی انجام می دهد، که ظاهرش در نظر دیگران قابل تحسین شود، در پاساژ ها و مراکز خرید، به دنبال زیباترین لباس هایی است که بدن او را به بهترین فرم ممکن نشان دهد، خلاصه هر جا که زیبایی باشد، انسان به دنبال کشف و بهره از آن است.
اما خیلی ها که خودشان را بیشتر از این جسم فانی می دانند، به دنبال زیباتر کردن روحشان اند، به مراکز خیریه و اطرافیانشان کمک می کنند، به مکان های مقدس قدم می گذارند، سعی می کنند کتاب بخوانند، رفتارشان انسانی باشد، آنهم به معنای واقعی، شاید در هنگام رانندگی برای کسی بوق هم نزنند، جملات پر معنا و عمیق در شبکه های اجتماعی می گذارند و همیشه یک آرامش خاص در رفتارشان مشهود است.
اصلاً عادت کرده ایم که در مشکلات و گرفتاری ها ، در تاریکی هایی که در آن وارد شده ایم ، در چاه هایی که خودمان با دستان خود کنده ایم خودمان را ندید بگیریم و انگشت اشاره را به نشانه مقصر دانستن به طرف این و آن دراز کنیم ...
یک سکانس تکراری در زندگی همه ...
در اصل خیلی از گرفتاری ها ، گمراهی ها تاریکی ها و بدبختی هایی که با هزار زرورق کادو پیچ شده اند کسی نیست جز رفیق بد...
رفیق بد کسی است غیراز ما، که بیرون از ما ایستاده و برایمان نقشه های پلید می کشد، کسی که ما نمی خواهیم به نقشه هایش گوش کنیم، ولی او با هزار ترفند ما را همراه خود می کند.
رفیق بد همیشه مقصر است، مقصری که دور از ماست و می شود همه تقصیرها را به گردنش انداخت.
با گذران شب و روز؛ ماهها و سالهای متوالی شکل می گیرند. خواه ناخواه ایام و اوقات سپری می شوند. اما آنچه در این میان حائز اهمیت است نحوه سپری شدن آنهاست. کوله باری مملو از دستاوردهای مادی و معنوی حاصل بهره مندی از زمان و فرصت هاست.
بهره مندی هرچه بیشتر از اوقات؛ زندگی پربارتری برای افراد رقم خواهد زد. عمری که حاصلش زندگی سعادتمندانه ی دنیوی و توشه ی پربار اخروی است؛ گذرانش به دور از تلخی و افسوس است. اما گاه در این بین افراد چنان بهره ای از حیات مادیشان می برند که گویی هزاران هزار سال در دنیا زیسته اند در حالی که از عمری عادی برخوردار بوده اند. چرایی این امر را می توان در خصوصیات و ویژگی های برخی ایام یافت. اوقاتی که عظمت و شرافت ویژه یشان آنها را از سایر زمان ها متمایز نموده است. گرامیداشت این لحظات نقش بسزایی در پیشبرد معنوی افراد داراست. شبهای قدر نمونه ای از این اوقات طلایی است که ویژگی های منحصر به فردش آن را از سایر اوقات متمایز گردانیده است.
بعضی سنت ها با آمدن شما آغاز گردید؛ از اول زندگیتان کریم بودید؛ روز اولی که به این دنیا پا گذاشتید، از برکت وجودتان مستمندان گوشت عقیقه خوردند و صدقه ی موهای زیبایتان را خرج کردند.(1) هدیه ی خدا به حبیبش! هفت سال اول زندگی و سروری های کودکیتان چه زیبا بود.(2) هر چه می خواستید همان می- شد؛ بازی با پدربزرگ حتی سر نماز؛ آن روز را یادتان هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاطر شما، خطبه را قطع کردند! زیرا شما وارد مجلس شده بودید! روی شانه های او خوش گذشت وقتی با افتخار سر حبیب الله را به آغوش گرفته بودید! آن روزهای خوش کنار مادر و پدر چه زود تمام شد! سبط اکبرِ علی علیه السلام! حسنِ کوچک(حسین) به شما نگاه می کرد و الگو می گرفت؛ چه وظیفه ی سنگینی بود پسر بزرگ خانواده بودن و تمام چشم ها به او خیره شدن! باید خیلی زود بزرگ می شدید چرا که خواهرها و برادرتان تکیه گاه می خواستند و شما با شانه های شریفتان محل مناسبی بودید برای سرهایشان.
در ماه مهمانی خدا که تمام مقدمات بندگی فراهم و مهیاست عطر کریم آل الله فضای مهمانی را معطر و روح افزا کرده است. آن زمان که ماه به نیمه می رسد سایه پر مهر خود را بر سر بندگان پهن می کند و یکی از اهل کساء عطر دل انگیزش را از بهترین پدر و مادر دنیا در جهان پر می کند و چشمان جهانیان را به قدومش روشن می کند. نوری که در نام نهادنش خدای جلّ و اعلی پیش قدم می شود و جبرییل نام «حسن» را ابلاغ می کند . (١) در دامان اولیاء الهی و تحت تربیت خداوند رشد و نمو کرد تا آنجا که خودشان فرمودند: «ادبنا الله تعالی» (٢) ما تربیت شده خداوند هستیم و نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله که خود اسوه و مقتدای خلق می باشد می فرمایند: «تو در سیرت و صورت همانند من هستی» .(٣) امام حسن علیه السلام در کودکی سخنان رسول خدا را در مجالس می شنید و برای مادر گرانقدر خود در منزل بازگو می- کردند. روزی امیر مومنان علیه السلام در خانه پنهان شد تا توانایی بیان فرزند خود را نظاره گر باشد. هنگام نقل که رسید زهرای مرضیه سلام الله علیها مشاهده کرد که فرزندش به لکنت افتاده و مانند روزهای قبل که با بیان شیوا مطالب را نقل می کرد نیست. علت را از ایشان جویا شد که در جواب، حضرت فرمودند: مادرم تعجب نکن که چون شخص بزرگی سخنان مرا می شنود و همین موجب شده تا کلامم همراه با لکتت باشد. پس امام علی علیه السلام آمدند و او را بوسیدند. (٤)
آغوشش را باز می کرد، برای قطره های لطیف باران؛ زمین را می گویم، همان که آدم های بسیاری بر روی خود دیده بود. - زمین! ای هدیه ی عزیز خدا! برایمان تعریف کن از آنچه دیده ای! باران می بارید و زمین عزیز یاد خاطراتی می افتاد که نشان از غصه های او از مردم بی وفا داشت؛ آهی کشید و گفت: - من خودم دیدم روزهایی را که منتظران پیامبرِ مهربانی ها برای آمدنش لحظه شماری می کردند؛ روزهایی که به دشمنانشان وعید آمدن او را می دادند و می گفتند: "خیلی زود می آید آن روزی که ما از دست شما نامردان، راحت می شویم. منجی ما، عادل است، حق ما را از شما می- گیرد." اما خیلی زود وقتی آخرین پیامبر خدا آمد، دشمن او شدند.(١)
سرش را به نشانه ی تأثّر پایین انداخته و ادامه داد: - من این حرف ها را خوب به یاد دارم، منتظران پیامبر خاتم، او را از پسران خود بیشتر می شناختند. یادم هست منتظران موسی (علیه السّلام) وقتی 30 روز گذشت و نیامد، دل به گوساله ی سامری دادند و یادشان رفت پیامبری داشتند!(٢) دلم برایشان می سوخت. می دیدم دل هایشان مثل سنگِ سخت، دانه های باران را خُرد می کند و از خود دور.(٣)
شکی وجود ندارد که ورزش روزانه برای همه افراد، متناسب با شرایط سنی، جنس و وضعیت بدنیشان مفید است؛ اما آیا ورزش کردن در ایام روزهداری ـ که در حال حاضر با روزهای بلند و گرم تابستان نیز مصادف شده است ـ مفید خواهد بود؟
شاید در وهله نخست، پاسخ این پرسش منفی به نظر بیاید، چرا که ورزش کردن هنگام روزهداری بخصوص در تابستان که فرد بیش از 16 ساعت در روز از مصرف مایعات و مواد غذایی خودداری میکند، مفید به نظر نرسد و حتی بدن را با کم آبی بیشتری مواجه کند.
اما جالب است بدانید نتایج تحقیقات مربوط به اثرات مفید روزه و ورزش ـ که هم در کشورهای اسلامی و هم در دانشگاههای بزرگ غربی نیز صورت گرفته ـ موید آن است که ورزش کردن با رعایت نکات و شرایط خاصی هنگام روزهداری نه تنها به بدن آسیب نمیرساند، بلکه برای سلامت نیز مفید ارزیابی میشود.
حتی یک مطالعه جدید نشان داده است ورزش در حالت گرسنگی باعث کاهش همزمان وزن و چربی میشود؛ در حالی که ورزش سنگین پس از خوردن غذا فقط باعث افزایش سوخت و ساز و کاهش وزن میشود، ولی کاهش چربی را به دنبال ندارد.
بالاترین نرخ سود قطعی، قویترین ضمانت در بازپرداختهای ماهانه و فصلی، و معتبرترین محل سپردهگذاری و صدها مزیت ویژه دیگر را فقط و فقط در این بانک جستجو کنید.
نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان
یک سرمایهدار با تجربه و عاقل همیشه به این فکر میکند که چگونه سرمایهاش را به کاری بزند که سود بیشتری عایدش شود. یکی در کار تجارت سرمایهگذاری میکند یکی در بانک سپردهگذاری میکند و همینطور هر کسی برای رسیدن به سود بالاتر و تضمینی ایدهای در سر میپروراند. نفس به جریان انداختن سرمایه خودش برکات بیشمار دارد، فردی و اجتماعی. چیزی که هست اینکه تجارت، حرفهایست ریسکپذیر، با حساب و کتابی پیچیده و حساس. ورود بیبرنامه به میدان رقابت، بازاریابی ضعیف، تب و تاب کاذب حاکم بر بازار، سیاستهای غلط اقتصادی یک دولت و... میتواند سرمایه هنگفت یک تاجر را بر باد دهد و او را تا مرز ورشکستگی بکشاند.
سلام دوستان وسروران عزیز
به وبلاگ خودتان خوش آمدید امیدوارم لحظات شادی داشته باشید لطفا پس از خواندن و مشاهده هر مطلب نظرات خود را مرقوم فرمایید. متشکرم